بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

شترِ طناز!

میگن ملافه

من یاد شتر می افتم

عین همون شتری که رو فندک بابا بود

از این فندک باحالا

که درشو باز می کنی روشن میشه

یه شتر قهوه ای

رو زمینه ی نارنجی

بچه بودم

صُبای جمعه

مامان ملافه ها رو می شست

ما خواب آلو

رو دُشکامون غلت می زدیم

مامان ملافه ها رو درمی آورد

و حرف می زد

با خودش

با ما

با ملافه ها

با دشکا

ما خوابمون می اومد و

تو هوای دم صبح لرز می کردیم

مامان که می گفت

ایرن

پاشو

می خوام ملافه ی دشکتو دربیارم

من یاد شتر می افتادم

یه شتر قهوه ای بلند و لاغر

که داره رو ملافه های ما راه میره

الانم تو بگی ملافه

من باز یاد شتر می افتم

یه شتر شوخ و بانمک

که با اون پاهای دراز و لاغرش

تو ملافه های سفید غلت میزنه و

نیشش تا بناگوش بازه