این روزها من هم مثل ژولی دنبال جایی می گردم که در اون هیچ چیز نباشه..تاریک باشه و بی صدا، بی ازدحام...برم داخلش و در رو به روی تموم نگرانی ها، دلشوره ها، استرس ها، فکر ها، خیال ها، خواب ها و آرزوهام ببندم.بعد یه نور پردازی باشه اون جا که یه نور ملایم آبی بندازه روی سقف تاریک و یه فلوت زنی هم باشه که فلوت بزنه و یه کارگردانی هم باشه که هیچ وقت نگه کات!