امروز 25 سالم لبریز میشود، پر میشود و من مثل هر روز آمدهام سر کار و پشت این میزی که قهوهای است و بد رنگ نشستهام و به این فکر می کنم که برای 25 سالگیام چه بنویسم؟؟یعنی یک هفته است که دارم فکر میکنم برای امروز چه بنویسم اما هیچ....25 ساله شدم در حالی که پاهایم توان راه رفتن ندارند، در حالی که از تلاش کردن و جنگیدن به شدت خستهام..در حالی که فکر میکنم زندگی احمقانه ترین کار ممکنی است که دارم انجام میدهم، در حالی که ساکت و بیتفاوت نشستهام و به شهادت ثانیهها و جان سپردن دقیقههای زندگیام خیره شدهام، 25 سالگی پر است از رقیق شدگی احساساتم..گریههای زود و احساسی شدنهای الکی. 25 سالگی بیش تر شبیه به سنگری است کنار پنجره های کوچک و قاب آهنی که با خست تکهای کوچک از آسمان سربی و خاکستری را با من قسمت می کنند...25 سالگیام لبریز شد در حالی که من دیگر به هیچ چیز اعتقاد ندارم، نه آمدن قهرمان، نه اتفاقهای بزرگ و نه حتا معجزه...شاید اصلن معجزه این باشد که با این همه نگاه، آسمان تمام نمی شود، که با این همه دلتنگی در قاب کوچک پنجره جای میگیرم،که با این همه تلخی هنوز می خندم، که با این همه گریه اشک هایم تمام نمیشود....
تولدت مبارک.
اگه تو اینو بگی پس من چی باید بگم؟!
میگذره چه بخواهیم چه نخواهیم. امان از روزی که نگذره!. پس بی خیال یه امروز رو به همون آسمون آبی فکر کن. البته اگه تو تهران تونستی ببینیش.
با بهترین آرزوها
مرسی فرزانه جان...گذشتن و نگذشتنش دیگه خیلی مهم نیست...مهم اینه که کلیتش احمقانه و بی معنیه...
وقتی که به عقب نگاه میکنی ودستان خالیت را
می بینی وحشت کن!
چه از مرز 25بگذری وچه از مرز50سالگی.
لبریز شدنت مبارک!
مرسی..
ایرن این همه غم واسه چیه دختر...تو که امروز باید خیلی خوشحال باشی دورت بگردم...ایرن ماها هیچکدوممون اونطوری که دوست داریم و میخوایم زندگی نمی کنیم...این و مطمئن باش...اما باید جنگید برای به دست آوردن هر آنچه که آرزوهامونه...و به نیروی معجزه ایمان داشته باش دختر...بی شک دیر نیست اون روزی که تو به همه ی آرزوهای دست نیافتنیت برسی...امیدوارم با تمام وجود...
بی شک باران که بیاید با تو وعده ی دیداری خواهم داد...بدون چتر و سرپناه...(این برای تولدت بود)
بله!بارون که بیاد خیلی از چیزا درست میشه....اما نمیاد که!
سلام ایرن جون.. تولدت مبارک دختر... الان شدی با بیش از ربع قرن تجربه پس حالشو ببر.
حال چی رو ببرم دقیقن عزیزم؟؟؟
تولدت مبارک... امیدوارم سال دیگه همچین حس هایی نداشته باشی عزیزم :)
مرسی سعیده جان....امیدوارم!
مبارک باشه ۲۵ سالگیت خانمی ...
من همیشه روز تولدم ارزوهامو با خودم مرور میکنم که به کدومشون رسیدم و کدومشون هنوز برام همون ارزوهه مونده توی تولد ۲۵ سالگی دوران بدی داشتم اما حدود ۴ ماه بعدش همه چی زیبا تر شد انشالله برای شما هم روزهای خوبی رقم بخوره
ممنون...
تولدت مبارک ایران جون برات آرزوی بهترین لحظه ها را می کنم گرچه الان منم در استانه 24 سالگیم و مثل تو همین حس را دارم اما مهم اینه که تو هم یه دختر آذری باحالی.
بعله!در این که دختر آذری ها همشون باحالن شکی نیست.....
مرسی افروز جان!
عوضش من 3 سال بیشتر از تو با این حس پوچی مزرخرف زندگی کردم :)
تولدت مبارک
:)
مرسی عزیزم
تولدت میارک ایرن....۲۵سالگی ۳۰ سالگی میشود اگر نخواهی باز هم هیچ اتفاقی نمی افتد... اتفاقهای بزرگ نمی افتدُ خلق می شود....به زانوهایت نگاه کن....از هرچیزی قدرتمندترند برای همه آنچه که میخواهی....
عزیز دل تولدت باز هم مبارک
مرسی عزیزم..لطف کردی...
سلام
تولدت مبارک . امیدوارم سال آینده این روز همه حس های بد جاشون رو به شادی و خوشی داده باشه .
مرسی خورشید جان...
سلام.تولدتون مبارک:)
زندگی با همه ی تلخی هاش بازم شیرینه...
تبریک حسابی...
اوه...حسابی سورپریز شدم با تبریکتون...خیلی خیلی ممنون....
تولدتون مبارک.
البته تشکر از پست خوب کیامهر
مرسی آلن جان...
تولدت مبارک ایرن
مرسی کیا جان!
امشب شب توست هرگز فراموشم نمیشه.......
بازم اومدم که بگم تولدت مبارک...
راستش ایرن جون با اینکه همه مون یه جورایی به این حس 25 سالگیت شبیهیم اما دلم میخواد برات آرزوی روزی رو بکنم که توی تولدت بنویسی خوبی خوشی و سرحالی بنویسی اشکات دیگه گریه نمیکنن و آسمون دلت ابری نداره....ایشالا برسه اون روز شاید تولد 26 سالگی یا 30 سالگی....
نمیدونستم از من کوچیکتری!!! اما خانمی ..بزرگی...ایرنی...
بابا شما ورودی 79 هستی ها...من خیلی کوچیک ترم از تو.....79 کجا 82 کجا؟؟؟
ما کوچیک شماییم سمیرا جان....
من هم امیدوارم یه روز بیاد پر از این حس های خوبی که تو گفتی....اون روز اگه بیاد حتمن خبرت می کنم تا بهت بگم پیش بینیت به وقوع پیوسته!
مرسی بابت تبریک مجددت....
تولدت مبارک!
امیدوارم زندگیت مثل بهار شاد و سر زنده باشه و سال های پیش روت مثل برف سپید و بی آلایش باشه.
مرسی
من به عنوان کسی که تجربه ش رو داره میگم بیست و پنج سالگی اصلا سخت نیس مثل اب خوردنه حتا 26 سالگی ازونم راحت تره ولی از 27 سالگی نگو که خیلی سخته و راجع به 28 هم بعدا بهت میگم فعلا لازم نیس در هر صورت من جزوه های 25 و 26 رو دارم می خوای بهت بدم سوالاش از روی همون میاد می خوای؟ اگه میخوای من یکشنبه تهرانم تازه دوست مشترکمونم قراره ببینم تو هم بیا جمعمون جمع شه جزوه ها رو هم میارم باخودم!
شاهرخ:)
جزوه ای که همه ی برگاش سفیده به دردم نمی خوره که!مگه این زندگی چیزی هم داره که بخوای تو جزوه بنویسی....
خوش حال میشم ببینمت...
تولدت مبارک
درضمن زندگی احمقانه ترین کاری نیست که انجام می دی!!
مرسی
ولی از نظر من هست....
معجزه همین متولد شدن و اومدن بی هیچ دخالتی ست ..معجزه همین اشک ها و اه ها و گریه هاست ..همین انگشتانی که با غروز و غضب و گاهی ناله بازم می خورن رو صفحه کلید ذهنت و ازش کلمه کلمه لبریز میشه ..معجزه همین باید باشی هاست ..چه بخوای چه نخوای ...
دختر۲۵ ساله
قدم گذاشتن به ۲۶ سالگیت پر بار ...
با تمام مصیبت های زندگی باز هم لبریز باش از تپش قلبت ..دلم نمیاد نگم مبارک ..پس یه دنیا بووووووووووووووووووووووووووووس ...
مرسی بهار جان....واقعن مرسی.....
و این که بالاخره کی افتخار میدی به ما تا همو ببینیم؟؟؟؟
بهت قول شرف میدم اگه مث من به بیست و هشت برسی خوب ِخوب میشی ... یعنی دیگه اون هیجانهای وحشتناکت نرمال میشه نه اینکه حالت خوب بشه... غمت پخته و جاافتاده میشه...میدونی...یه جوری دلپذیرتر میشه همه چی....اونوقت 25 سالگیتو مرور می کنی و لبخند میزنی...زادروزت قشنگ باشه ایرانه خانم ِزیبا...
اصلن چه فرقی می کنه بی تا؟؟۲۵؟۲۸؟۳۰؟۴۰؟چه فرقی دارند این عددا با هم وقتی روزی هزار بار انگار دارم خفه میشم...حس زندگی کردن نیست بی تا...نمی دونم شاید هم به سن تو که رسیدم بهتر بشم....آخه لامصب تو هندی...شراب و غذای تند و موهای باز و ....آدم رو بهتر می کنه....
آدم رو بهتر می کنه یعنی چی بی تربیت ؟!
اینجا خانواده رد میشه ها !
اون ( اوه ) که در جواب مهدی موسوی نوشتی خیییییییییلی شیک و خارجکی بود ۱ اصلن منو کوشت !!
فردا پاشو بیا خونه مون گندم بدم بزنی صفا کنی یادت بره بیس پنجی یا پنجاه و دو !!!
تازه شراب ام داریم !
اوه.....شراب!!!!!!!!!!!!
به هر حال در جواب شاعر باید یه کم شیک باشی دیگه.....
دلم الان کنتاکی می خواد.شاید به مناسبت ۵۲ سالگیم ناپرهیزی کردم و یه بطر واسه خودم گرفتم....نصفشو می خورم نصف دیگه اشو با پست سفارشی از فرانس می فرستم برات بیاد:))))))))))))
بهتر کردن هم چیز خوبیه ها..خوشمان آمد...
از کی تا حالا کنتاکی رو بطری می فروشن ؟!!!
از اون وقت که گندم رو خالی خالی می خورن باهاش تا اوجم میرن!
من با تو رفتم تا خدا تا عرش تا معراج
می افتم از آن اوج آن بالا بدون تو ...
به به...چه قشنگ بود...
از اوج افتادن سخته..نمونه اش میشه همون وقتی که مستی از سرت می پره لامصب....
فردا وختی دیدمت بهت شللیک می کنم !
من تسلیمم!نیازی به شلیک نیست
والا ما هم سی و پنج شدیم و هیچی هم نشد
خوب گفتی که بیست و سی و چهل هیچ فرقی باهم ندارن. وقتی زندگی سخت باشه، سخته. راحت باشه، راحته
وقتی ذهن خسته باشه آدم تو بیست سالگی هم پیره، وقتی شاد باشی تو 50 هم جوانی
اما این یه واقعیته که آدم سنش که بالا میره انگار به همه چی عادت می کنه. وقتی آدم عادت کرد دیگه همه چی تمومه
عادت کردن رو دوست ندارم فریق...شاید چون خیلی بی حست می کنه!دیگه درد نداری...یعنی تو لجن هم نفس بکشی نمی فهمی....خوب نیست....
چیزی هم نمیشه...خودم هم می دونم!معجزه و اتفاق یه دروغه....قرار نیست چیزی بشه چون از اول هم قرار بر این بوده که چیزی نشه.....اگه چیزی می شد که دیگه بهش نمی گفتم بیهودگی....
حال ربع قرن تجربه رو دیگه...
آخرش که تلخ نوشتی ...
چرا من الان دارم گریه می کنم ؟
شرمنده محبوب....تازه کلی رقیق شده کلی سانسور شده...کلی رعایت حال شما شده....تو چرا دیگه؟؟؟
زندگی خالی نیست...
عشق هست
سیب هست
ایمان هست...
ایرن عزیزم تولدت مبارک یک چهارم از زندگی ات رو سپری کردی( بنا رو گذشتم روی ۱۰۰ سالگی) ایشالا بقیه اش رهم هم با شادی سپری کنی!
مرسی الهام جان....
در ضمن گفتم چرا من انقدر باهات حال می کنم نگو بابا آذری هستی تو هم! ایول ایول!
گفتم که آذری ها همه باحالن:)
قربون شما خانوم....
مبارکااااا باشه ...
ممنون....
شاید اصلن معجزه این باشد که با این همه نگاه، آسمان تمام نمی شود، که با این همه دلتنگی در قاب کوچک پنجره جای میگیرم،که با این همه تلخی هنوز می خندم، که با این همه گریه اشک هایم تمام نمیشود....
سلام.....و سرکشیدن ۲۵ پیمانه از جام هستی مبارکت باشه...این پاراگرافت رو خیلی نغز نوشتی
ممنون
از صبح هی منتظر یه فرصت بودم از تو سایت مدرسه تولدتو تبریک بگم که نشد دختر پاییز ...
تولد مبارک ایرن بنفش بنفش من ...
مرسی دختر..این قدر بزرگونه رفتار می کنی الان که نوشتی مدرسه یهو خنده ام گرفت...اصلن بهت نمیاد مدرسه ای باشی دختر کنکوری....
سلام
تولدت مبارک
یکم مثبت فکر کن همه چی درست میشه
سلام ایرن عزیز
از وب کیامهر میام اینجا ...
تولدت مبارک گلم ...
منم اسفند ماه 25 سالگیم به قول تو لبریز میشه ... باورم نمیشه ربع قرن از سنم گذشته ! ... ولی عوضش من از 25 سالگی می ترسم ... از بزرگ شدن می ترسم ... دست خودم نیست ...
دوست داشتم جمله بندیهاتو و استفاده از کلماتت رو ... خوشحالم که دوستی مثل تو پیدا کردم ...
jتولدت مباااارک
گیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
با این همه ..
بازم تولدت مبارک
25 سالگیت فرخنده باد
الهی شاد و خوش بین باشی و دلت پر از امید
یکی دوسالی هست که دیگه دوست ندارم متولد بشم!!
ایرن عزیز امیدوارم امسال برات سال خوبی باشه..
تولدت مبارک
به نظر من نحس ترین روز زندگی روز تولده زیرا هر سال که می گذره می بینیم نه از اینجا رفتیم نه پیشرفتی کردیم نه دلخوشی داریم این زندگی نحس و کثیف همین طوری ادامه دارم
منم امسال ۲۵ شدم.چقدر از این زمان که مثه آب جوی تند و تند میگذره بدم میاد.انقدر از این سالها که هی خودشونه میچسبونن به آدم بدم میاد.از زندگی چیزی نمیخوام حقیقتش فقط از پیری میترسم
در مورد خودم که امیدوارم هیچ وقت پیر نشم....
ایرن ۲۵ برای منم سال سختی بود
سالی بود که به همه چیز فکر میکردم انقد فکر کرده بودم که در نهایت به پوچی رسیدم
اما ۲۶ راحت تره
یا حداقل برای من اینجوریه
امیدوارم برای تو هم اینطوری باشه
دختر بادهای بنفش تیره چطوره؟؟؟ چی کادو گرفتی از محسن؟؟
مرسی عزیزم..یه عالمه چیزای بدلی خوشگل...
تولدت مبارک خانوم گل
از وب کیای عزیز اومدم برا تبریک
ایشالله بعدا میام میخونمت و بیشتر باهات آشنا میشم
نوشته هایتان را دوست دارم
تولدتان مبارک باشد
سلام
فدات بشم عزیزم ..باعث افتخار منه که ببینمت ..یه روزی تو پارک لاله ..یه روزی در حال قدم زدن در 26 سالگی ...هر وقت که بخوای ...
اوکی پس هماهنگ می کنیم...
Dorooooooooooooooooooooooooooooood
Tavalodet mobarak
behtarinharo vasat arezoo mikonam Iren
4 fasle omret bahari
baghe sorkhe labat sarshar az shekofehaye hamishe sabze labkhand
مرسی از همه بابت تبریک تولد....ممنونم بچه ها....
ماشاءالله از این همه تبریک
ماشاءالله به این همه دوست
ماءشاالله به خودت 25 ساله!
تولدت مبارک بیچاره...
حالا کیکت را بخور تا شاید طعم تلخ زندگی برای چند لحظه با طعم شیرین کیک فراموش شود... شاید..
ایرن؟ نشانی تازه مکث رو داشته باش دختر.
لعنت به تو...جواب این بغض منو کی می ده؟...پس چرا ۲۴ سالگی...۲۵ سالگی...و هنوز تو ۲۶ سالگی من همین احساس رو دارم؟...هان؟...