بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

برف پاک کن های عاشق!

آی آدمایی

که الان تو اتوبانای خیس و بارون خورده ی تهران

شیشه ی ماشیناتونو داده بودین بالا!

نترسین!

از باد خنک و

بارون خیس و شبزده ی پاییز نترسین!

شیشه ی ماشینتونو بدین پایین

اون قدر که باد روسریتونو ببره

موهاتونو پریشون کنه

آتیش سیگارتونو شعله ور کنه

آهنگی رو که دوست دارین گوش بدین

با صدای زیاد

خودتونم باهاش داد بزنین

فریاد بکشین

سُر بدین خودتونو

میون امتداد خیس و بارون خورده ی خیابونای تهران

دستتونو از شیشه ی ماشین بکنین بیرون

اون قدر که

بی حس بشه از شدت سرمای ملس شبونه

اون قدر که دل بدین به دل پاییز

که تا خود صبح براتون بباره...