بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

مطب به مثابه‌ی مسلخ...

دیروز رفتم بیرون.بعد از بیست و چهار روز.درخت‌‌ها جوانه زده بود.پاهایم عادت به راه رفتن را از یاد برده بودند و می‌لرزیدند.بیرون از خانه تغییری نکرده بود.همان مغازه‌ها، همان آدم‌ها و همان صدای سرسام‌آور همیشگی. حتا انتظار بیست دقیقه‌ای پشت چراغ چهار راه ولیعصر هم سرجایش بود.

مطب دکتر شلوغ بود و کوچک.صندلی‌ها کهنه و قدیمی و ناراحت. اتاق انتظار نه پنجره داشت، نه مجله و نه دست‌شویی...دکتر، دکتر معروفی‌ست.ویزیتش 25 هزار تومان.عملش 8 میلیون تومان.با این همه درآمد اما مطبش آن قدر کوچک بود که تمام بیمارهای بداحوالش ایستاده بودند.من نفر سی و نهم بود.ساعت 4:30 آن‌جا بودم.ساعت 10:30 شب رفتم تو.من اگر دکتر بودم و همچین درآمدی داشتم اولین کارم خرید یک مطب بزرگ و پر از نور و پنجره و مبلمان‌ راحت بود.مگر برای دکتری که روزی بین سی تا چهل بیمار را ویزیت می‌کند و حداقل ماهی 5 عمل جراحی دارد فراهم کردن کمی امکانات برای بیمارهایش چه‌قدر هزینه دارد؟دکترها بیش‌تر کاسب و تاجر و سرمایه گذار هستند تا نجات دهنده.بچه که بودم وقتی مریض می‌شدم و می‌رفتیم دکتر مطمن بودم که خوب می‌شوم.به دکترم ایمان داشتم.حالا با شک و تردید می‌روم و پس ذهنم حرص 25 هزارتومان را می‌خورم.

به منشی می‌گویم لزومی ندارد این قدر بیمار پذیرش کنید!هر بیمار حداقل نیم ساعت را می‌خواهد تا با دکترش حرف بزند.اصلن گیریم دکتر عمومی و بیماری هم سرماخوردگی.نیاز به حرف زدن با یک دکتر-کسی که فکر می‌کنی بیش‌تر از تو می‌‌داند و کلید تمام دردهایت در دست اوست-در هر بیماری حس می‌شود.حرف زدن از نگرانی‌ها و این که فکر می‌کنی شاید این درد که امانت را بریده ناشی از بیماری بدتری باشد و تو نیاز داری که دکتر مدام به تو بگوید هیچ چیز نیست، با کمی استراحت خوب می‌شود.

بیمارِ قبل از من مردی‌ست چهل ساله.مشکل دیسک دارد.درد در تمام اجزای صورتش پیداست.زنش کنارش نشسته و می‌گوید که شوهرش شانس ندارد.مدام مریض می‌شود.دکترهای قبلی گفته‌اند عمل.به امید این آمده‌اند که با استراحت خوب شود.از مطب که می‌آیند بیرون زن می‌زند زیر گریه.عمل لازم است.و برای خانواده‌هایی با وضع مالی متوسط هزینه‌ی درمان، درد دیگری‌ست.آدم نمی‌د‌اند این جور وقت‌ها به خود درد فکر کند یا به پول.این جور وقت‌ها پول همه چیز است.اصلن خیلی اوقات پول همه چیز است.با پول خیلی از بدبختی‌ها محو می‌شود ولو این که خوشبختی نباشد.

دو هفته و نیم دیگر استراحتم تمدید شد.

از مطب که می‌زنم بیرون باران می‌آید.

نظرات 32 + ارسال نظر
هاله بانو 16 فروردین 1390 ساعت 23:43 http://halehsadeghi.persianblog.ir

خدا کار آدم رو به این دکتر ها نندازه اونم با این ویزیت های سر سام آور

دکولته بانو 16 فروردین 1390 ساعت 23:46

همیشه وقتی به کسی می خواستم بگم درکت می کنم ... می ترسیدم ... که یا واقعا درکش نکنم ... یا طرف اینطور فکر کنه ... امروز یه برنامه ی مستند می داد که نشن می داد آدمها می تونن باهم همدردی کنن و حتی اگه این همدردی برای یه درد جسمی باشه...کاملا همون عکس العملها رو نشون می دن ... خب ... حالا با خیال راحت می گم که درکت می کنم ...

منیژه 17 فروردین 1390 ساعت 00:02 http://nasimayeman.persianblog.ir

ایرن...عزیزم...تو هنوز کمرت خوب نشده؟؟ خیلی نگرانت شدم!! مراقب خودت باش قربونت برم.

کرگدن 17 فروردین 1390 ساعت 09:47

اتفاقن دیروز با یه دوستی
صحبت همین بود که اکثر پزشکا
تاجر و بازاری ان و چقد کثیف شده
همه شئونات و احوالات این مملکت لجن ...

تب40درجه 17 فروردین 1390 ساعت 12:28

انسانیت چنده؟
آیا میشه با اون برج سازی کرد؟
پس انتظار از خیلی ها نباید داشت.

آرزوی سلامتی برای همه بیماران دارم

مریم عسگری 17 فروردین 1390 ساعت 14:45

وقتی انواع و اقسام دانشگاه ها سالی هزار دکتر فارغ التحصیل می کنند که هیچ نمی دانند و هر بار مراجعه مستلزم ده بار مراجعه دیگر است، مشخص است که درد حتی ساده خوب شدنی نیست. وقتی کسی مثل پروفسور سمیعی بعد از چند بار مراجعه و پول هنگفت خرج کردن به مادر دوستم می گوید می سر در نمی آورم دیگر چه انتظاری از بقیه داری؟ درست تشخیص بدهند مطب شیک پیشکش
ایرن عزیزم امید است زود خوب بشی!

نینا 17 فروردین 1390 ساعت 15:22

ایرن عزیز من همیشه مطالب شما رو میخونم و از این استراحت اجباری شما هم خبر داشتم نمیدونم چرا هیچوقت نشد که برای شما پیام بزارم
ولی این صحبتت که ـ(وقتی مریض می‌شدم و می‌رفتیم دکتر مطمن بودم که خوب می‌شوم.به دکترم ایمان داشتم.حالا با شک و تردید می‌روم و پس ذهنم حرص 25 هزارتومان را می‌خورم.)
ناراحتم کرد
مادر من ۱ سال پیش بیماری مشابه شما رو داشت و خدارو شکر دکتر خوبی هم داشتن مطبشم شیک هست :)
اگر بتونم کمکی کنم خوشحال میشم خانمی. محسن دورا دور و کیامهر بیشتر منو میشناسه


رعنا 17 فروردین 1390 ساعت 15:56

پول ویزیت و عمل و اینا میشه خرج سفر دور اروپا و آمریکا بی خیال مریض که زجر میکشه تو مطبشون

مکث 18 فروردین 1390 ساعت 04:14 http://maks2011.blogsky.com

ایرن جانم ! نفسی کشیدم وقتی خوندم که از خونه رفتی بیرون بعد از اینهمه روز... ولی بعد ناگهان دردت رو در مطلب حس کردم ... تو همه جا درد داری ایرن... دردناکی اصلا دختر ! کاش یک روز همه دردهات برن ... راستی فیس بوکت و چک کن. برات یه پی ام مهم گذاشتم.

[ بدون نام ] 18 فروردین 1390 ساعت 09:37

سلام بچچه !
چطوری یا نه ؟!
راستی ایرن فیس بوکت و چک کن
زری برات یه پی ام مهم گذاشته !

کرگدن 18 فروردین 1390 ساعت 09:38

اگه گفتی این کامنت بالایی مال کیه ؟!

سلام...انشائااله هر چه زودتر خوب شی که دیگه لازم بناشه بری سراغ دکترای...

هاله بانو 18 فروردین 1390 ساعت 12:43 http://halehsadeghi.persianblog.ir

سلام ایرن جان
بهتری؟
از روزی که اومدم اینجا و مطالبت رو خوندم خواستم یه چیزی بگم گفتم شاید ناراحت بشی اما الان فکر کردم که بگم
مادر من ۳ سال پیش از ناحیه نخاع خیلی مشکل پیدا کرد طوری که بهمون گفتن احتمال فلج شدن هست... از طریق یکی از دوستانمون رفتیم پیش یه دکتر ... الان داخل کمرش پیچ و پلاکه و خدا رو شکر هیچ مشکلی نداره البته خوب تو انجام بعضی کارها محدود شده... دکتر بی نظیریه اگه خیلی احمقانه نباشه می گم تو کار خودش خداست چند نفری رو هم می شناسم که رفتن سراغش و خدا رو شکر راضی بودن
این که گفتم ناراحت نشی به خاطر اینکه درکت می کنم آدم خودش درد داره هر کسی هم می رسه یه تجویزی می کنه من خودم درد نداشتم اما درد وحشتناک مامان رو می دیدم و توصیه اطرافیان بیشتر داغونم می کرد می دونم تا الان کلی هزینه کردی و وقت گذاشتی همه این ها رو درک می کنم اما اگر دوست داشتی یه ویزیت هم پیش این دکتر برو (ویزیتش هم فکر کنم الان باید ۱۰ یا ۱۵ باشه)
البته بدی این دکتر اینه که فقط شبها ویزیت می کنه یعنی ساعت ۹ تازه وارد مطب می شه
خواستم شماره ام رو برات بذارم اما خصوصی اینجا رو پیدا نکردم اگر حوصلت اومد و تصمیم داشتی در مورد این دکتر بیشتر بدونی می تونی از کیامهر تلفنم رو بگیری خوشحال می شم بتونم کمکی بکنم بازم معذرت زیادی وراجی کردم

وروجک 18 فروردین 1390 ساعت 13:09 http://jighestan.blogfa.com

من عادت دارم معمولا هر جا برای اولین بار میرم یه جیغ میکشم تا همه بفهمن وروجک جیغ جیغو اومده اما اینجا جیغ نمی کشم خدایی نکرده به کمرت فشار نیاد
امیدوارم هرچه زودتر حالت خوب بشه
من تو اطرافیانم مشکل کمر درد خیلی دیدم خیلی زیاد همه مدله خدا رو شکر همه شونم الان خوب شدنو راحتن ایشالا شما هم به زودی کمرت خوب میشه عزیزم زیاد خودتو ناراحت نکن
ولی این خیلی نامردیه که یه مریض با این وضعیت 6 ساعت روی این صندلیا بشینه کلا صندلی هم که خوب باشه ها تو این 6 ساعت زیرش تاول می زنه چه برسه به اینا که تو گفتی
دیگه بیشتر از این جیغ جیغ نمی کنم استراحت کن عزیزم

آسانا 18 فروردین 1390 ساعت 13:14

سلام دوست من

با اینکه شما رو نمی شناسم ولی وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم

امیدوارم حالتون با استراحت زودتر خوب بشه

منم کمردرد دارم درسته شدتش کمه ولی به هر حال همیشه اذیتم میکنه

امیدوار باش حتما حتما حالت خوب میشه

شاید دکتر به این خاطر گفته 2 هفته دیگه چون دیده تاثیر داره و داری خوب میشی

لژیونلا 18 فروردین 1390 ساعت 13:58

سلام ایرن. خوبی؟
میخوام بگم لزوما همه پزشکا مثل هم نیستن. کمااینکه همه آدما مثل هم نیستن. خب پزشکا هم آدمن دیگه.
این پزشکی که شما رفتین پیشش و ایضا خیلیهای دیگه هیچ وقت و انگیزه و احساسی براشون نمونده تا با اون بخوان مطبشونو شیک کنن اصولا لزومی هم نمیبینن که اینکار رو بکنن چون با همین مطب فکسنی هم کلی مریض دارن.
الزاما هم خودشون از این پول استفاده نمیکنن بلکه بیشترشو خرج بچه ها و همسراشون تو اونور آب میکنن . یه مقدارشم برای بقیه وراث کنار گذاشتن.
البته منکر وجود دکترای باخدا و باوجدان و باسواد هم نباید شد.
خوشحال میشم اگه به وبم سربزنین. من هم پزشکم. البته از نوع بی مطب...

فاطمه (شمیم یار 18 فروردین 1390 ساعت 14:32 http://999f111a.blogfa.com

سلاممممم
صمیمانه امیدوارم حالتون خوب بشه و درداتون تسکین پیدا کنه..
منم گاهی فکر می کنم بعضی دکتر های متخصص بدجور تغییر شکل داده اند...
شماره گرفتن از اونا خودش یه قصه است و وضعیت مطب ها هم که به قول خودت اکثرا شبیه هم..
بعضی ها هم منشی هنوز الو نگفتی میگه۴ ماه بعد..واقعا حس بدی به آدم منتقل میشه...
پول و هزینه و زیر میزی هم که حساب و کتاب نداره
اتفاقا مادر بزرگ من همین دیروز آب مروارید عمل کرد بدون بستری شدن ۸۰۰ هزار تومان..
البته تعداد معدودی هم هستند که واقعا دلسوزند و با مرام..یاد دکتر قریب و دکتر شیخ افتادم ...

نیمه جدی 18 فروردین 1390 ساعت 14:59 http://nimejedi.blogsky.com

ایرن بانوی عزیز
برایت هزار آرزوی رنگین کمانی دارن عزیز
دوست نادیده ات دوستت دارد زیااااااااااد بانوی من.

boll. Heinrich 18 فروردین 1390 ساعت 16:35

salam
Vaghti matab maslakhe
Zendan chetorie
Va maslakh chetor?

سلام ایرن عزیز
توی وبلاگ آقای باستانی قضیه کمردرتونو خوندم،
خواستم بهتون بگم از ته دلم براتون آرزوی سلامتی می کنم.
تجربه روزهای یکجا نشینی رو داشتم برای همین هم می دونم چه عذاب وحشتناکیه ولی قوی باش، مطمئنم خیلی زودتر از اونچه که فکرشو کنی خوب میشی عزیزم.
همه برات دعا می کنیم.
درمورد مطب اون دکتر هم باید بگم احتمالا اینقدر فشار اسکناس آقای دکتر بالاست که وقت نمی کنه بره دنبال یه جای بهتر و مناسبتر. واقعا این دکترایی که معروف ترن بدترن.

sepid 18 فروردین 1390 ساعت 17:52 http://whitehour.persianblog.ir/

من سیاتیک دارم.درد بعضی وقتها بیچارم میکنه
ایشالا زودی خوب بشی

عاطفه 18 فروردین 1390 ساعت 18:19 http://hayatedustan.blogfa.com/

امیدوارم هر چه زودتر خوب بشی و دیگه مطب هیچ دکتری رو نبینی..

بازیگوش 18 فروردین 1390 ساعت 18:46 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

واقعااااا درک میکنم چی میکشین خانومی...
صمیمانه ارزو میکنمممم سلامتی ات رو کاملاااا به دست بیاری

م . ح . م . د 18 فروردین 1390 ساعت 19:11 http://baghema.blogsky.com/

امیدوارم زوده زوده زود حالتون خوبه خوبه خوب بشه ...

دلقک 18 فروردین 1390 ساعت 19:21 http://clownideas.blogfa.com/

چه کسی می گوید شراب پاک نیست
شراب عشق من نگاه پاک توست
بعد از نوشیدن جام عشق تو
هزار رکعت نماز مستانه می خوانم من
و به سلامتی دستهایمان که تنها نمی رقصند
جامی دیگر را می شکنم
هنوز چند میخانه ی دیگر مانده که فریاد بزنم:
ما نخورده مستیم!
برقصان ما را!
در هوای کلماتت
پروازم ده!
سبک تر شده ام
دریغ نکن!
جامی دیگر بریز.
امشب را تو ساقی من باش
بیا به سلامتی رویاهایمان تا طلوع
شراب بازی کنیم!
جامی دیگر بریز...
به سلامتی ...
به سلامتی عشق...
به سلامتی تو...

من اتفاقی به وبلاگ شما اوومدم.
امیدوارم نگاهت آنقدر بلند شود که دنیا در نگاهت دیده شود...
امیدوارم زندگیت لبریز از شوق شود.
امیدوارم هر چه زودتر سلامتی و شادابی در گیسوانت موج بزنند.
به امید سلامتی تو...
Gute besserung

خورشید 19 فروردین 1390 ساعت 00:38 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
آرزو می کنم زود خوب شین بانو ... زودتر از زود ...

فرشته 19 فروردین 1390 ساعت 01:12 http://surusha.blogfa.com

امروز که پست کیامهرو خوندم یادم اومد جریان تصادف پارسالتونو....

متاسفم که هنوز تو رختخوابی...در این مورد میتونم درکت کنم...چند سال پیش منم همین دردو داشتم و یک ماهی استراحت مطلق داشتم...حس بدی بود...روزای آخر دلم واسه دود و ترافیکم تنگ شده بود...
تنها توصیه ام اینه که حتما استراحت کنی...چون این درد مضمنه...باز احتمال برگشت داره...البته نه با همین شدت...ولی با استراحت ایشالا که کامل از بدنت بیرون میره...

یکی 19 فروردین 1390 ساعت 02:03

درکت میکنم.از ته ته ته اعماق وجودم م م م م
واز همون اعماق وجودم تو این لحظات زیبای
نیمه شب دعا می کنم که خداوند سلامتیتو
بهت برگردونه
آمین
یاحق...

گل گیسو 19 فروردین 1390 ساعت 11:08 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام ایرن عزیز
از صمیم قلب امیدوارم هرچه زوتر خوب و سر حال بشی
راستی از وبلاگ جوگیریات اومدم،باره اوله اومدم به وبلاگت
اما حتـــــــــــــما بازم میام

مومو 19 فروردین 1390 ساعت 14:31 http://mo-mo.blogsky.com

سلام
....
ایشالا زودتر خوب شی دختر باد های بنفش تیره...
بنفش تیره...
اینجوری بهش نگاه نکرده بودم که یه بنفش می تونه تیره باشه!

به هر حال ... کمر درد خیلی بده! خوب از خودت مراقبت کن و صبر و حوصله تا کاملا مشکلت حل شه به امید خدا!

بهنام 19 فروردین 1390 ساعت 20:22 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام
امیدوارم هرچه زودتر حالت خوب شه ایرن عزیز...
در مورد حرفات فقط میشه تاسف خورد! و چه بد که هیچ کار دیگه ای نمیشه کرد...

سکوت !

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد