بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

تفکرات تخمی-تخیلی

زنگ می‌زنم آژانسای مسافرتی و هزینه‌ی سفر به پاریس رو می‌پرسم.پشت تلفن ریلکس و آروم حرف می‌زنم، حتمن کارمند آژانس در حالی که داره مثل آدم آهنی امکانات سفر رو برام می‌شمره تو دلش بهم فحش میده و میگه یکی دیگه از همون خرمایه‌های دزدِ شارلاتان که با پول بابای مایه‌دار عمه فلانش نمی‌دونه چه کار کنه. 2475 یورو برای یک هفته.میرم تو سایتای رزرو هتل و به عکس هتلا نگاه می‌کنم.اتاقاشون.پرده‌های مخملی‌شون که نور ازش رد نمیشه.مبلای راحتی‌شون.بارای تاریکشون.کافه‌های نورگیرشون.حتا کارمنداشون.به قیافه‌هاشون نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم میزان رضایتشون رو از کار کردن تو یه هتل دنج سه ستاره تو یکی از خیابونای شلوغ پاریس حدس بزنم.می‌شد من یکی از اونا باشم.یه کارمند راضی از کار، تو یه هتل کوچیک و رومانتیک.از این هتلا که پیرمرد پیرزنا میان تا جشن 50 سالگی ازدواجشون رو توش جشن بگیرن.از اونا که خیلیا برا ماه عسل انتخابش می‌کنن، چون اتاقاش خوشگله و ارزون.من اون قدر پول ندارم که برم فرانسه.حتا برا سه روز.قیمتا به جیب من نمی‌خوره.من فقط می‌تونم تو ساعتای خلوت کاریم به عکس هتلا با اون پنجره‌های کلاسیکشون نیگا کنم، رو نقشه جاشونو پیدا کنم، اسماشونو حفظ کنم، رنگ دیواراشونو به خاطر بسپرم و یواشکی بغضمو قورت بدم.

نظرات 21 + ارسال نظر
الهام 6 بهمن 1389 ساعت 15:44 http://tatooreh.blogfa.com

ای جااااااااااااااااان من ایرن! یه لحظه فکر کردم واقعن می خوای بری کلی توی دلم حسودی کردم بهت! ولی اینجاست که باید از زبان زری گفت
عیبی ندارد حوضتان ماهی ندارد/ دنیا همیشه هر چی می خواهی ندارد

شام آخر 6 بهمن 1389 ساعت 16:00 http://shamakhar.blogsky.com

واینجاست که اون شاعر دیوث می فرمایند :
میون ماه من تا ماه گردون اون بچه مایه دار
تفاوت از زمین تا دورترین کهکشان است!

بغض چرا؟
به اونجای پسرنداشتت.

مرضیه 6 بهمن 1389 ساعت 17:19

شاید یه روز رفتی...هان؟ کی میدونه شاید سال دیگه این وبلاگو از یه جای دیگه آپ کردی.
اون روز یاد من بیوفت که همیشه دستم خالی بوده و دلم پر

نگار 6 بهمن 1389 ساعت 18:46 http://gelezolfam.blogspot.com/

بزودی میری ایرن.شاید اونجا همدیگه رو دیدیم.

قربون اون بغضت عزیزم ...الان منم دلم خواست ...

مرسی عزیزم که کد ماهی ها رو برای سپهر گذاشتی ولی من نتونستم تو قالب وبلاگش بذارم یعنی قالب وبلاگ به هم ریخت ...خوب دیگه هر وقت دلش بخواد میاد اینجا و مثل الان بازی میکنه باهاشون ...

مریم عسگری 7 بهمن 1389 ساعت 10:23

ایرن من می دونم که یک روزی می ری تو برای اینجا ساخته نشدی و موندنی نیستی
اما من چه فرقی داره که بخوام یا نه اصلا در اندازه من نیست تنها رویای دوریه که می دونم عمرا بهش برسم

هیشکی! 7 بهمن 1389 ساعت 12:10 http://hishkii.blogsky.com

سلام خانم . خوبی؟

ایرن به جون خودم دلم روشنه تو بالاخره میری به اونجایی که بهش تعلق داری.امید داشته باش.

باز می گن پول همه چیز نیست !

عباس 7 بهمن 1389 ساعت 12:34

سلام...خانوم محترم کی بشه ما از شر تو راحت بشیم برو ببینم تو اون پاریس ابری و بارونی چه گلی به سرت میزنی؟ضمنن تو سادیسم و مازوخیسم رو جفتی با هم داری چرا اون کارمند بدبخت رو الکی مجبور میکنی کلی برات توضیح بده حالا هر وقت خواستی بری میری دیگه از الان غصه بخور که کی میرم؟ کجا میرم ؟هتلش چن تا ستاره داره؟اینقدر خودت رو ازار نده...راستی تو مگه نمی خواستی بروکسل بری امار پاریس رو واسه چی می خوای؟هر وقت رفتی بلژیک زمینی بی درد سر میری پاریس رو هم میبینی...نمی دونم چرا و چه جوری اما یه جورایی مطمئنم به خواسته ات میرسی...یا حق

پاتینا 7 بهمن 1389 ساعت 12:36 http://patina.ir

سلام
قبلنا هم اومده بودما ولی تا حالا به این ماهی های جیگرت دقت نکرده بودم
خیلی نازن
بیا عزیزم با خودم بریم پاریس
من ایشالله عید میرم گریه نداره که

پاتینا 7 بهمن 1389 ساعت 12:38 http://patina.ir

ببین اون ماهی بنفشه از همه تنبل تره
شایدم نازش بیشتره!
من چند بار امتحان کردم

mim 7 بهمن 1389 ساعت 16:50 http://diazpaam10.blogspot.com

میشه همین عکارو واسه منم بفرستی!؟ من به همینش هم دسترسی ندارم....
بابا با این پول که ارزشش اندازه ی خشتک یه خارجی زاغه نشین هم نیست، کجا میشه رفت...
کلا واسه همینه جهان سومی ها ، استادی خیالبافی اند........
امتحان خوب بود!؟ مادمازل فرنچ شدی!؟

چقدر سیاه و تیره مینویسید .....

حمید 8 بهمن 1389 ساعت 15:07 http://abrechandzelee.blogsky.com/

اگه از اون آدمایی بودی که راس راسی وصف العیش براشون نصف العیشه میگفتم "ایول! خوبه!"...
اگه از اون آدمایی بودی که جلوی چشم آوردن هدفشون کمکمشون میکنه که تلاششون رو بیشتر کنن یا دل یک دله کنن میگفتم "آفرین! ادامه بده!"...
ولی به تو نمیگم...چون برای تو فقط همین خط آخرو داره...همین یواشکی بغضو قورت دادن...

حمید 8 بهمن 1389 ساعت 15:13 http://abrechandzelee.blogsky.com/

راستی خبرای جدید انجمنو شنیدی!؟...
بین خودمون باشه شایعه شده دیشب دو تا از بچه های انجمن بنامهای "الف" و "ب" (که نام کاملشون در دفتر نشریه موجوده!) رو یه تخت خوابیدن!!!...پیگیری کن ببین اگه راسته باهاشون برخورد کنیم که دفعه دیگه بدون هماهنگی با مسئولان عالیرتبه انجمن به همچین کارایی مبادرت نکنن! (آیکون "مبادرت!")...

سلام ایرن جان خصوصی داری ...

بی تا 9 بهمن 1389 ساعت 16:41

چطوری جیگر؟من شنبه بلیط دارم.تونستی بقراریم دوباره.می خوام تا رفتم سریع یه فتوبلاگ س.ک.س.ی بزنم.

مریم عسگری 9 بهمن 1389 ساعت 18:17

ایرن یک توصیه
البته تو حتما کلاس زبان می ری وقتت پر شده اما کلاس موسیقی جان زندگیه حتما تجربه کن
عزیزمی

منتظررتونم روی نسکافه

سمیرا 11 بهمن 1389 ساعت 08:12 http://nahavand.persianblog.ir

ای بابا ایرن جون ما هنوز توی حسرت دیدن خیلی از جاهای همین دور و برخودمون موندیم...چه رسد به دیدن آنسوی آبها...ولی خدائیش منم دلم میخواد یه لعنت ابدی بفرستم به روح همه اون مرفهای بی دردی که نمیدونن چه جوری این پولای بی زبونو خرج کنن!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد