بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

باران اسیدی   

شانه هایم را با خود برد 

به خانه می‌رسم

خیس

و با سنگینی دست‌هایت بر روی شانه‌های نداشته‌ام

نظرات 2 + ارسال نظر

خیلی خوب نوشتی خیلی...
من یه سوالی دارم..
وقتی ما همش میایم شما رو با لذت میخونیم و شما جواب کامنتهای ما رو نمیدید و به ما سر نمیزنید یعنی ما هم نباید بیایم...
اصلا به ما چه...اگر ناراضی هستیم میتونیم نیایم..
والا... :)

عزیزم من وقتی کامنتی جواب داشته باشه جواب میدم!هر کامنتی که جواب نداره!دم این که من خیلی وقت کامنت بازی و این ها رو ندارم!میخونمتون!خیلی وقت ها!ولی از نظر گذاشتن معذورم!ببخشید به هر حال و این که خوشحالم می کنید با سرزدنتون و باز هم و این که این جا اومدن نیومدن کامنت گذاشتن و یا نگذاشتن به میل شمایت و من هیچ کاره ام!

شهریار 23 آذر 1389 ساعت 11:01

فقط ببارد.
اسیدی وغیر اسیدی آن را تحمل میکنیم.
برای شانه های خسته هم
... باید فکری بکند!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد