بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

سُک سُک....

گمان می کردم این بار هم بازی ست 

درست مثل بچگی ها 

که من چشم می گذاشتم و تو 

همان نزدیکی ها قایم می شدی و  

همیشه آستین  آبی پیراهن ات را نشانم می دادی 

تا زود پیدا شوی 

تا همیشه برنده باشم  

نمی دانستم 

این بار که چشم بگذارم 

تا 20 نشمرده چمدانت را بسته ای 

و به 30 نرسیده کفش و بارانی و کلاه پوشیده ای

به 50 که برسم کلید خانه را پشت در گذاشته ای  

و 100 را نگفته هنوز 

در پیچ کوچه پنهان شده ای 

و در جواب من که می گویم  

بیام؟قایم شدی؟ 

سکوت خانه باشد و جای خالی تو  

دست هایم را از روی چشم هایم بردارم 

و آستین آبی ات جایی به استقبالم نیاید 

و چه خوش خیالانه با خود بگویم 

این بار بازی واقعی ست....

نظرات 34 + ارسال نظر
تنهایی 15 آذر 1389 ساعت 12:46 http://www.Tanhaee.TK

سلام
وبلاگ قشنگی داری

شهریار 15 آذر 1389 ساعت 13:10 http://ham00n.blogsky.com

ای کاش
درگیر همان بازیهای ساده کودکانه می ماندیم...

رویا 15 آذر 1389 ساعت 13:12 http://r0ya.blogsky.com

چقد به دلم نشست!

منیژه 15 آذر 1389 ساعت 14:41 http://nasimayeman.persianblog.ir

کاش بازی های واقعی زندگی مون مثل همون بازی های بچگی ساده و بی دغدغه بود...
مثل اشک ها و لبخندهای اون روزها...
مثل غصه ها و قصه های اون روزها...
کاش مثل همون روزا خوش خیال بودیم ایرن...

مکث 15 آذر 1389 ساعت 15:44

افرین ایرن.... خیلی دوستش دارم...

مرسی زری....وقتی تو دوستش داری یعنی خوبه...

مرضیه 15 آذر 1389 ساعت 17:51

بهتر از این می شد مگه؟

مریم عسگری 15 آذر 1389 ساعت 19:20

خیلی وحشتناک بود خیلی قشنگ ولی بیرحمانه بود چطور تونستی این قدر بی رحمانه تمومش کنی؟ انگار به سر آدم پتک خورده باشه و ندونی چه خبره! ایرن بیا داستانش کن خیلی خوب می شه
یادته یک سوژه برات تعریف کردم زن میاد خونه و همه نشونه های شوهرش هست اما خودش نیست! بیا بنویسش! با بی رحمی تو حتما قشنگ می شه

دکولته بانو 15 آذر 1389 ساعت 20:08

چه تو بازی...چه تو واقعیت...همیشه داره باهامون بازی می شه...همیشه...

محبوب 15 آذر 1389 ساعت 22:29 http://mahboob.persianblog.ir/

خیلی خوب بود ... بابا کیفیت ... بابا شاعر ... بابا این کاره ... بابا ................
ظهر که باهات حرف زدم ، فهمیدم از این حال بدیت یه چیزی در میاد ...

ایرن خیلی عالی بود
خیلی به دلم نشست
یه غم بزرگی توش هست که آدمو جادو میکنه
ارن راستی چرا کم مینویسی ؟

خیلی خالی کردم مهسا!هم از نظر جسمی هم از نظر روحی....واقعن کم آوردم این روزا..ببین دیگه وقتی حس وبلاگ نوشتن ندارم یعنی وضع تا چه حد خرابه!

انگار تک تک کلمات این پستت خراب شده رو سرم...
انگار جا موندم بعضی جاهاش...
انگار خوابم برده....
چقدر چقدر چقدر چقدر خوب نوشتی ایران...

سمیرا 16 آذر 1389 ساعت 08:55 http://nahavand.persianblog.ir

اشکالی داره من یه روز زودتر بگم؟؟؟

خب دلم میخواد همین الان بهت بگم تولدت مبارک عزیزم....الهی همه سالهای عمرت خوش و خرم زندگی کنی و دلت شاد و تنت سالم باشه

مرسی عزیزم...مرسی که یادته این چیزا..این تاریخ های نه چندان مهم...برام خیلی ارزش داره.ممنون

منیژه 16 آذر 1389 ساعت 09:48 http://nasimayeman.persianblog.ir

این سمیرا از من زرنگ تره...منم میدونستم فردا تولدته...اما میخواستم اولین کسی باشم که بهت تبریک میگه اما مثل اینکه سمیرا از من زرنگ تر بود...
با تمام وجود بهت تبریک میگم ایرن عزیزم....تولدت مبارک دخمر خوب...امیدوارم به همه ی آرزوهای دور و درازت خیلی زود برسی...من که دوست دارم یه روز تو قفسه های کتابفروشی دنبال رمان های زیبات باشم...

مرسی منیژه جان!شرمنده می کنی با این همه لطف و مهربونی...نیازی نیست تو قفسه ها بگردی عزیزم..یه دونه خوشگلشو با امضای خودم برات می فرستم:)

منیژه 16 آذر 1389 ساعت 10:32 http://nasimayeman.persianblog.ir

منتظرم ایرن...بدو من کتاب با امضای خودت میخواااااام...

چشم عزیزم!حتمن!

تنم لرزید از قایم موشک بازی های کودکیم
خیییلییییییی عالییییی بود

روشنک 16 آذر 1389 ساعت 13:18 http://hasti727.blogfa.com

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر

تولدت مبارک . . .

روشنک

مرسی عزیزم!خیلی لطف داری...

مریم عسگری 16 آذر 1389 ساعت 14:27

هیچ سالی که کیک و شیرینی نمی دی با این حال تولدت خیلی مبارک امیدوارم از 17 آذر امسال تا 17 آذر سال دیگه 17 آرزوی بزرگت برآورده شن! می دونم الان پیش خودت می خندی و می گی این مریم چه خوش خیاله! ولی روزگار رو چه دیدی؟ شاید شد!

اکثر سال ها من خونه نبودم که....اگه باشم کیک و شیرینی هم میدم!می دونی که یکی از اون 17 تا که شاید بزرگ ترینشون هم باشه اینه که تو و علیرضا و مامان و بابا به هر چی می خواین برسین و بهتر از این ها زندگی کنین...خیلی بهتر....

کرگدن 16 آذر 1389 ساعت 16:08

اول :
تولدت مبارک بچچه !
دوم :
سلام !
سوم :
خوبی ؟!
چارم :
کامنتای آباجی مریمت رو و جوابای تو بهش رو دوس دارم !
پنجم :
کتاب نوشتی به منم میدی ؟!
ششم :
یعنی از فهیمه رحیمی ام بهتر می نویسی ؟!
هفتم :
دیگه من برم کم کم !
هشتم :
کاری چیزی نداری ؟!
نهم :
خدافظ !
دهم :
از بغل برو !!

اول:
مرسی.ولی یادت باشه به یه آدم افسرده هیچ وقت تبریک نگی..عین فحش می مونه!باید بگی ایشاله تا سال دیگه نباشی و این حرفا:)
دوم:
علیک!!
سوم:
نه خوب نیستم!!!
چارم:
چه عجب شما از یه چیز این وبلاگ خوشت اومد!!!
پنجم:
اگه قول بدی بخونی و عوضش بهم یکی از کتاب شعراتو بدی....
شیشم:
از اون آره ولی به پای نسرین ثامنی نمی رسم.میم مودب پور هم الگومه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هفتم:
کار خوبی می کنی....
هشتم:
چرا!تبریک تولد خشک و خالی نمیشه ها....حواست باشه!
نهم:
به سلامت
دهم:
آره حتمن!بغل خوبه!اونم تنگ دیوار، کوچه تاریک و باریک....

بی تا 16 آذر 1389 ساعت 16:38 http://khanoomek.blogfa.com/

ایرن جونم دلم برات تنگ شده ؛ پس چی شد قرار بود با این رعنا قرار بذارید بیاین پیشم؟

دل منم برات تنگ شده!بذار این کمر لامصب خوب بشه!سر تصادف هنوز میرم دکتر...نگران نباش!خراب میشیم سرت...

کرگدن 16 آذر 1389 ساعت 16:43

سرکار خانوم عسگری !
احترامن در اسرع وخت کامنت بنده را تایید و تحسین و تقدیر بفرمائید !!
( امضا : نارسیس و زرین دهن ! )

نه این که خیلی هم به پست مرتبط بود.....بعد ما میایم از قیافه ی سکسی وحید تعریف می کنیم آقا عصبانی میشه کجاش به پست ربط داشت!!!!!!!!!!!حالا نه این که شوما استاد کامنت مرتبطی آقای باقرلوی خرم دره ای اصل:)
زرین دهنتو....

مژده 16 آذر 1389 ساعت 16:49 http://www.fasle-sardd.blogfa.com

باید.....!

ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد.

زمانی که قلب انسانها در انجماد مطلق بی مهری دست و پا میزند

کسی که دوستش داری،روزی به تو پشت خواهد کرد.

خوب بدان!...

دیگر در دلها جایی بنام عشق نیست

مجتبی پژوم 16 آذر 1389 ساعت 17:38

چقدر قشنگ بود...

مرسی...

بی تا 16 آذر 1389 ساعت 19:52 http://khanoomek.blogfa.com/

هیچ وقت اون چیزی نمیشه که بار اول فی البداهه نوشتی....حالا من دوباره یه چیزی نوشتم

می دونم عزیزم...

سلام ایرن جان...
اول بگم تولدت مبارک یا بگم پستت محشر بود؟
اینقدر با کلمات قشنگ بازی میکنی که آدم میخکوب میشه چند لحظه و بعد به خودش میاد میبینه داره تکرار میکنه«این بار بازی واقعی ست....»
تولدت مبارک...این فحش نیست..آرزو میکنم تولد سال دیگه رو تو موقعیت و حالی جشن بگیری که دلت میخواد...که سال دیگه این موقع خوشحال باشی از بودنت و دلت به این دنیا و آدماش گرم باشه...منکه خوشحالم از بودن ادمی مثل تو توی این دنیایی که داره خالی از احساس میشه...امیدوارم یه روز بیاد که خودت هم از بودنت خوشحال باشی و امیدوار به زندگیت...

مرسی الهه جان...از دوست هر چه برسه نیکوست حتا فحش:)
مرسی بابت تموم آرزوهای خوبی که برام کردی!

تولدت مبارک ایرن جان
امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشی

ممنون آناهیتای عزیز...

سپیده 17 آذر 1389 ساعت 00:32 http://1394a.persianblog.ir

سلام ایرن خانوم من اولین باره پامو اینجا میذارم تووبلاگ جوگیریات دیدم امروز تولدت واسه همین مزاحم شدم بگم
تولدت مبارک امیدوارم همیشه شاد باشی خانومی

مرسی از کیامهر که این قدر لطف داره و مرسی از تو که این قدر مهربونی...ممنون سپیده جان.....

فلوت زن 17 آذر 1389 ساعت 00:39 http://flutezan.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام.
دوست عزیز ، اولین بار که اینجام و از وبلاگ کیامهر به اینجا رسیدم و خوشحالم که شب ِ تولدت اولین کامنتم رو برات می زارم !
ایرن عزیز ،‌
تولدت و یکسال بزرگ تر شدنت و تجربه هایی که توو این یکسال به کوله بار ِ تجربه هات اضافه شده ، تبریک می گم .
چه بازی واقعی ِ دردناکی ! پست جالبی بود !

ممنون فلوت زن جان...می دونی بین سازها من عاشق فلوتم...اولین بار تو دست جهانگرد بود که عاشقش شدم!

بهار:) 17 آذر 1389 ساعت 00:55

سلام ایرن عزیز؛
گویا امروز تولدت بود، تبریک! برات سبد سبد آرامش و لبخند آرزو می‌کنم.
راستش خیلی وقته کامنت نذاشتم، نه که فک کنی سر نزدم، هرروز سر میزنم، اما پستات جورین که کلمات تو ذهنم چرخ می‌خورن اما چیزی روی صفحه جاری نمیشه. پستای این مدتت رو دوست داشتم، خیلی، مخصوصاً اونی که راجع به آلیس بود. (اما یه چی بگم؟! دلم گرفت بعد اون پست، آخه من اون فیلمو یه روز بد دیده بودم واسه فراموش کردن یه عالمه چیز، واسه همین من هم اون تلالو عشق رو تو اون چشای سبز غمگین ندیده بودم، احمقانست نه؟!)
همیشه موفق باشی، راستی تو جواب یکی از کامنتا گفتی دل و دماغ وبلاگم نداری، خانم دل شما بگیره، دل ما هم میگیره ها! :)
“Everything will be ok at the end. if it isn’t ok, it isn’t the end”

مرسی بهار عزیز...همین که تو اون جا خوبی حس بهتری داری و مهم تر از همه آزادی رو تجربه می کنی کافیه و من خوشحالم از این که یکی از آدم های دوست داشتنی زندگیم بله خیلی از چیزهایی که خود من آرزوشو دارم رسیده....
در ضمن من خیلی اسکل و احمقم..تو خوشگل ترین و شادترین و زیباترین و ناب ترین چیزها و لحظات هم می گردم یه چیزی پیدا کنم که براش گریه کنم..تو جدی نگیر...چشم های اون کلاهدوز هم پر شادی بود...

زویا 17 آذر 1389 ساعت 00:59 http://zoya31.blogfa.com

سلام . قبل از هر چیز میگم «تولدت مبارک ایرن خاتون » امیدوارم سالیان سال به خوشی زندگی کنی
من از طریق کیامهر از روز تولدت باخبر شدم .

شعر زیبایی است . یه جور غربت و تنهایی داره . این بازی واقعی چه غم انگیز بود

مرسی زویا جان...خیلی خیلی لطف کردی...

کیامهر 17 آذر 1389 ساعت 01:29

تولدت مبارک ایرن

آقا شما ترکوندی با این پست که..خیلی حس خوبیه که یه عالمه آدمی که قبلن نم یشناختی و وبلاگشون رو نخوندی بیان این جا و تولدت رو یادآوری کنن بهت..مرسی کیا جان...واقعن مرسی...

sahba 17 آذر 1389 ساعت 06:42

tavalodet mobarak aziz. zende o payande bashi.

ممنونم سهبا جان...

مهام 17 آذر 1389 ساعت 08:15 http://elham-91.blogfa.com

تولدتون هزاران بار مبارک باد ! :) :*

مرسی :)

محبوب 17 آذر 1389 ساعت 08:24 http://mahboob.persianblog.ir/

بازم تولدت مبارک عزیز دلم ... قربونت برم و بوس بوس هزارتا ...
امیدوارم به همهء آرزوهای بزرگ و کوچیکت برسی

مرسی محبوب..بهترین کادوی تولدم خوندن تولدت مبارک به لهجه ی شیرین اصفهانی بود..مرسی:)

تا حالا پستی اینقدر بهم نچسبیده بود. کاملا حس میکنم که این بازی چقدر سخته.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد