بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

آلیسِ تیم برتون خره!یه احمق بی شعور به تمام معنا که حاضر شد از درخشش سبز غمناک معصومانه ی چشم های مرد کلاهدوز بگذره و برگرده به دنیای واقعی...چه طور ندید اون همه عشق و  خواهش رو توی اون چشم های درشت و غمناک...من از آلیسِ تیم برتون خرترم..چون الان یه ساعته که نشستم و دارم های های برا تنهایی مرد کلاهدوز گریه می کنم...

نظرات 25 + ارسال نظر
منوخودم 6 آذر 1389 ساعت 22:27 http://bluepenn.blogfa.com

یعنی فوق العاده بود...
آره تو خری ...
من از نزدیک خریت هات رو دیدم ...

منیژه 6 آذر 1389 ساعت 22:30 http://nasimayeman.persianblog.ir

چون تو فرشته ای ایرن...تو پر از احساسات ناب و زلالی دختر...مگه میشه واسه اون همه عشق و خواهش توی چشم های درشت و غمناک مرد کلاهدوز گریه نکرد منم اگه دیده بودم گریه می کردم!!!!

مرسی منیژه....چه قدر کامنتات به من حس خوبی میده!مرسی دختر....

قربون اون خریتت ..بووووووووووووووووس

گریه کن...اشک بریز برای تنهایی مرد کلاهدوز...
انقدر اشک بریز تا گودی چشمانت پر شود از اشک...
حتی بیشتر از یک ساعت گریه کن....

آخ...چه حس آشنایی رو برای من زنده کردی ایرن...چند ماه پیش فیلم این آلیس احمق رو دیدم!دلم میخواست برم توی فیلم و به کلاهدوز دلداری بدم!بغلش کنم و بگم آلیس خره ولش کن!!!شایدم یکی میزدم زیر گوش آلیس که بیدار شه!بعد هم خودمو خر کردم و گفتم خب دیگه دنیای خواب و بیداری آلیس به هم گره خورد و مرد کلاهدوز هروقت بخواد میتونه بیاد پیش آلیس!
تو خر نیستی!یه دل گنده تو سینه داری که هنوز میتپه واسه غم اون چشمای درشت سبز و اون لبای بغض کرده ی غنچه شده...زنده ای ایرن...زنده بودن رو با خریت اشتباه نگیر مهربون

کرگدن 7 آذر 1389 ساعت 00:10

یعنی اگه یه روز از یه اطاق گرم و دلخواه وسط پاریس یه همچین چیزی بنویسی از گریه هات واسه چشمای درشت و خمار آهو ... اونوخ من میدونم و تو ! ... هر چی فحش بلدم بارت می کنم اون روز !

آدم هر جای دنیا که باشه نمی تونه برا اون چشمای درشت و پر از غم گریه نکنه!

بی خیال ایرن

نمیشه کیا مهر!

سال صفری 7 آذر 1389 ساعت 00:51

لایک!

نیمه جدی 7 آذر 1389 ساعت 10:56

اصطلاحات فیس بوکی اینجا هم آمده ند انگار :
پس منم خیلی لایک!

بی تا 7 آذر 1389 ساعت 12:20 http://khanoomek.blogfa.com/

منم عاشق مرد کلاهدوز شدم...می خواستم آلیس رو جر بدم که برگشت

آره بی تا!چرا این قدر بعضی دخترا احمقن؟

نگار 7 آذر 1389 ساعت 12:21 http://www.gelezolfam.blogspot.com/

اون فو قالعاده است.بابا من بدترم من وقتی مکس از دست مری ناراحت شدو جواب نامه اش رو نداد کلی گریه کردم!

دکولته بانو 7 آذر 1389 ساعت 14:33

سلام...حتما اگه این فیلمو ببینم با تو های های گریه می کنم...چون من هم مثل خودت یه خر بزرگم...وقتی هنوز کتاب اسکارلتو نخونده بودم...فیلم دو قسمتی بربادرفته که تموم می شد...منم های های گریه می کردم...خوشحالم که یه نویسنده ی دیگه اومد و اشتباه مارگارت میچل رو درست کرد !...

معصومه 7 آذر 1389 ساعت 16:24 http://www.rira64.blogfa.com

اگه گریه کردن برای تنهایی و غم چشمهای مرد کلاهدوز خریت به حساب میاد، همه بدانید و آگاه باشید که من هم خرم.

سارا 7 آذر 1389 ساعت 17:45

اگه به جای الیس مرد کلاهدوز بیخیال چشمای الیس میشد چی؟ می گفتی مرد خره؟ها ایرن؟میگفتی؟!

تو چشمای آلیس عشق نبود که مرد کلاهدوز بخواد بی خیالش بشه!بعدشم اون کلاهدوزی که من دیدم در به در دنبال یه ذره عشق بود تو چشمای آلیس....کلاهدوز آدم گذشتن و رفتن نبود...

من و من 7 آذر 1389 ساعت 18:15

منم دلم کباب شد برای چشم های پر از دلتنگی کلاهدوز

منم یه کم خرم البته نه به اندازه ی تو- خر نه با بار منفی از همون جهتی که خودت گفتی-
چند روز پیش رفته بودم تئاتر کسوف - کار آقاخانی- پرده ی آخر همه ی سالن سکوت بود فقط صدای فین فین من تمرکز همه رو به هم می زد
من کوچیکه بعد از تئاتر گفت : من بزرگ خدا لعنتت کنه که نذاشتی بفهمم اخرش چی شد همش داشتم به اشکای تو نگاه می کردم

خریم دیگه :)

ahmad shamlo 7 آذر 1389 ساعت 19:17

midonesti webloget etyad avare?
Ma ye ghalati kardim yebr va oomadim inja
Dige kare harozam shode aman az roozi ke nanvisi on roozam rooz nemishe
Shoma harki hasti 20 minevisi

مرسی

حامد 8 آذر 1389 ساعت 00:01 http://breathless.persianblog.ir/

برای تنهایی خودت گریه کردی...
آلیس وگرنه خره

الهام 8 آذر 1389 ساعت 09:48 http://tatooreh.blogfa.com

نه ایرن حالم که خوب نیست و تمام جملاتی هم که گقتی درسته متاسفانه همیشه بین چیزهایی که آدم دوست داره باشن و چیزهایی که واقعیت داره کلی تفاوت هست و برای من که زیادی انرژی توی رابطه گذاشتم سخت تره. اما سعی می کنم توصیه ات رو جدی بگیرم. مرسی دوستم

مراقب خودت باش!خواهش می کنم!و این که هر کمکی از من بر می اومد بگو!من دریغ نمی کنم..حتا اگه کسی رو خواستی که فقط باهاش حرف بزنی...من هستم اگه خواستی

مرد تنها گریه داره
فرقی نداره اون تنها کی باشه من باشم یا تو یا مرد کلاهدوز

آره...راست میگی

سلام.چقدر من این فیلم رو دوست دارم...

کرگدن 9 آذر 1389 ساعت 13:55

مرررررررررد که گریه نمی کنه !

خانم سین 9 آذر 1389 ساعت 14:03

زن و شوهر به هم فحش میدن چرا؟:))

این گریه های منتظر بهانه خیلی خوبن٬ خییییییییییلی...

آلیس عاشق تر بود یا آن چشمهای سبز نجیب!

به نظرم اون چشم های سبز نجیب....

فکر کنم آلیس خیلی عاقل بود !!!
منم برای مرد کلاهدوز غصه خوردم....
برای همه کسانی که عاشق آدم های زیادی عاقل میشن !

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد