به هیچ جات هم نباشه که کجا چیکار داری امروز همینجور کشش بدی کشش بدی کشش بدی اونقد کشش بدی که از خودت بدت بیاد بیای دوباره بشینی پشت پی سی یه چیزی بنویسی بلم کمی ازون تاریکیا رو دور ریخته باشی که نمیشه
خیلی وقته هیچی به هیچ جام نیست... ما حرام شده ایم شاه رخ.... احساس حرام شدگی مفرط در ایستگاه آخر..بدتر از این حال سراغ داری؟
ت مثل تویی که هیچ وقت از یاد دل و پنجره نمی ری...ایرن چرا خوب نیستی؟؟ البته بعضی وقتا هر چرایی بی معنی واسه آدم...اما میفهممت خیلی خوب...مراقب خودت باش عزیزم...
خوبه....
من گاهی توی تابستون هم دلم میخواد برم زیر پتو و جورابای پشمی بپوشم....
ت مثل ترس از تاریکی
http://eshghema.blogsky.com/
گاهی هم پشت در خانه و به دور از ازدحام درهم زندگی داخل خانه میخواهی به زیر پتو روی
به هیچ جات هم نباشه که کجا چیکار داری امروز همینجور کشش بدی کشش بدی کشش بدی اونقد کشش بدی که از خودت بدت بیاد بیای دوباره بشینی پشت پی سی یه چیزی بنویسی بلم کمی ازون تاریکیا رو دور ریخته باشی که نمیشه
خیلی وقته هیچی به هیچ جام نیست...
ما حرام شده ایم شاه رخ....
احساس حرام شدگی مفرط در ایستگاه آخر..بدتر از این حال سراغ داری؟
توصیف به لذت فوق العاده
مرسی رعنای کم پیدا!یه آپ کن ببینم!یه چیزی بنویس دختر!
به شدت دچار دخوت پاییزی شدم.
یعنی همش تصویر یه بالش با پتو جلوی چشم منه.
پاییز و زمستون دلم نمیخواد بیام سر کار!هوا هوای تنبلی و کسالت و رخوته!هوای زیر پتو غلت و واغلت زدن!
واسه من که این میشه روشنایی، بس که با سرما و گرگ و میش و زمستون حال می کنم.
هنوز که زمستون نیومده بچچه !
مهم دلِ که زمستونیه...
دلم روز سرد زمستونی خواست ایرن :((
توی روزهای پاییزی هم میشه این حسو تجربه کرد...من زمستونو دوست ندارم...دل چرا زمستونیه بانو جان؟
نمی دونم سمیرا جان:(
ت مثل تویی که هیچ وقت از یاد دل و پنجره نمی ری...ایرن چرا خوب نیستی؟؟ البته بعضی وقتا هر چرایی بی معنی واسه آدم...اما میفهممت خیلی خوب...مراقب خودت باش عزیزم...
مرسی منیژه جان!
آخ گفتی...