سرم را تکیه دادم به شیشه ی اتوبوس.آن سوی خیابان ماشین ها سریع و پر شتاب عبور می کنند!دخترک با قدی به نسبت کوتاه و مقنعه ای مشکی و خیلی بلند، عینک قاب فلزی گرد بر روی چشم ها و یک جعبه ی سه تار در دست، از خیابان عبور می کند!راننده ی پراید محکم می زند روی ترمز و در چند میلی متری دختر توقف می کند،دخترک بر می گردد سمت راننده و با فریادی که به نسبت جثه ی کوچکش شبیه کولاکی است زمستانی به راننده بد و بیراه می گوید!مرد راننده خونسرد است، دست هایش را گذاشته روی فرمان و منتظر اتمام حمله های دخترک..دختر پایش را می آورد بالا و محکم می کوبد به پلاک ماشین!مرد می خندد!شاید خنده اش عصبی است و مقدمه ی یک دعوای درست و حسابی، شاید هم نه!دختر نعره می کشد و می گوید: نخند!نخند!نخند! انگار که تمام حروف و کلمات توی ذهنش تبدیل شده باشد به این کلمه ی 4 حرفی! جعبه ی سه تارش را می آورد بالا و محکم می کوبد روی کاپوت ماشین!با ضریاتی شدید و بی درنگ!می کوبد و فریاد می زند که نخند!نخند!مرد دیگر نمی خندد!دارد از ماشین می آید بیرون که چراغ سبز می شود و ما ایستگاه فاطمی را ترک می کنیم....
کامنتم روی پست قبلی پرید فک کنم
حس دوباره نویسی ش نیس
الان کجای مسیری؟ کی می رسی راه اهن ؟ کی بر می گردی؟
ته خطم شاهرخ!ته خط!
دختره لابد پاش روپوست خربزه بوده برا دعوا! مردم چقدر بی اعصاب شدن این روزها!
ایرن اول شدم؟؟
خیلی برام جالبه.. معمولا کسایی که ساز می زنن روحیشون لطیف تره..
نترسید سازش بشکنه؟؟؟ شایدم ساز دلش شکسته بوده و شکستن سازش زیاد براش مهم نبوده.. کسی چه می دونه؟؟؟
:)نه عزیزم سوم شدی!
اصولن دخترا یه روزای خاصی از ماه
اصلن و ابدن نباید از خونه خارج بشن !
خوبه که داری بخشای ثابت اضافه می کنی ...
کمرت بهتره ؟
اوضاع ماساژ در چه حاله ؟!!
ماساژ خوبه دکترش بهتره!
فعلن که باید برم!
بیچاره سه تار...
باید خوش بین بود
به نظر من از ماشین که پایین می آد روی ماه دخترک را می بوسد و از او عذرخواهی می کند
دخترک هم سه تارش را بیرون می آورد و شروع می کند به نواختن
دو پلیس هم که معمولا هنگام قتل آدم ها تماشاچی می ایستند به جای اینکه این صحنه عاشقانه را تماشا کنند ، به پسر و دختر تیراندازی می کنند و سپس وقتی هر دو را در آمبولانس قرار می دهند پلیس آگاهی بالای سرشان حاضر می شود و از آنها می پرسد شما چه نسبتی با هم دارید ؟
اصلا خوش بینی به ما نیومده !!!
مرسی از این همه خوش بینی شما!
لعنتی!!!!!!!!!!
من اگه جای راننده بودم حتا لبخند هم نمیزدم فقط نگاهش میکرد و میگفتم اشکال نداره دخترک. خودت رو تخلیه کن.اشکال نداره......
سلام عزیزم...محسن گفت سرما خوردی...مراقب خودت باش عزیزم...
این ایستگاه جهنمی بود نه فاطمی...
مرسی عزیزم!
یه موقع هایی منم تا این حد قاطی می کنم ایرن...اما تحمل می کنم...تحمل...و خیلی درد آوره...
من دقیقن دختر رو می فهمیدم!خودم چندین بار تا مرز جنون رفتم!عصبانیت آمیخته با احساس حقارت..نمی دونم وصفش خیلی مشکله!ولی من دختر رو خوب می فهمیدم!ای کاش مرد نخندیده بود!
چه پاسخ هوشمندانه ای
فصل ناقوس روبلف فوق العاده س موافقم باهات
بوریسکا رو عشق است
و رازی که در میانه نیست
ناقوس روبلف یه جور خاصیه!نمی دونم!حس عجیبیه!شاید چون ناقوس خودش درهم آمیخته با کلی از مفاهیم عجیب و پیچیده.....تو با این روبلف داری ما رو نابود می کنی شاه رخ!
ته خط بودن شاید پاسخ هوشمندانه ای باشه اما جای مزخرفیه!این روزها واقعن ته خطم!و دوردست ها هم هیچ امیدی نمی اموزد به ما بلکم یه خورده بهتر بشیم
هه هه مهم اینه که هر روز بهت سر می زنم.. اول و دومیش مهم نیس.. امیدوارم کمر دردت هم خوب بشه...
مرسی عزیزکم!
صورت من بر یک قسم است:
همین قسمی که حالا دارد براین کلمات شماتت میکند
صورت یک قسم بودهام را از روی دستم که بر دو قسم است برمیدارم و به فوارههای کوچک نقرهای خیره میشوم که بر شیشه میزند
دست راست محصول همین ابدیت است
دست را سترگ از چهره برمیدارم و به تاریکی انگشتان خیره میشوم که بر شیشه تک میزنند با ریتم محجور فوارات و اشارات نقرهای
دست چپ محصول همین ازلیت است
خودم بودم پس که اینگونه در انتظار وقت شمارش باران و نخل در جستجوی ردی صحیح از ابر بر آسمان بودم
آسمان من همه شرجی بود
زخم هایی عمیق با چاکهایی به تناسب تناژ درد که نرم بر بستر من میبارید
و من باز چشم انتظار آن ابر موعود بودم که سیاهیش چشم آفتاب را ببلعد
ابری که نمیبارد
ابری که نمیساید دستی به ترحم بر زمین
ابری بدون شرح و تفصیر های موجه جغرافیایی
ابری تصلیب بر آسمان
ابری برای نباریدن
معرکه ابریست
چتر آسایش است از شر نور و پشه هایی که مورب به سمت پوستت رها میشوند تا خون به دهان برند
من خود ابر نبار بودم
ابر بدقلق نبار
این را هر شب به ازلیت و ابدیت راست و چپم میگویم و آنها باز در انتظار نشانهای بارشند
چه انتظار فرسودی.
چه بارش درون من است.
اصلاح میکنم:
هرچی سنگه واسه دل لنگه...