چقدر غمگین بود...ناخوداگاه آخرش "آه" کشیدم و به عکس خیره شدم...
برف...این برف لعنتی...این خاطره های برفی لعنتی...دلمو آتش میزنن...اگه برف بیاد...اگه برف بیاد میدونم چیکار کنم...زنگ میزنم شرکت و مرخصی میگیرم...میمونم خونه و وقت غروب میرم پشت بوم...چراغای شهر که کم کم روشن شدن...هوا که کم کم سوز شب برفی گرفت...به یاد تمام خاطره های گریه های برفی که هیچوقت کسی نفهمید دوباره یه دل سیر گریه میکنم...آخ که چقدر دلم گریه میخواد...
آخ حمید!چه قدر غروب بعد از برف دلگیره!خیابونای یخ زده....فروب سرد....جای پای اونایی که نیستن....ای وای....
اینجا رو ببین http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/ شاید سرحال اومدی و نوشتی !!
مثل این که خیلی از این میگان جان خوشت میاد!این بار دومه که پیشنهاد میدی عکساشو ببینم!منم عاشقشم!مخصوصن این عکسش که یه مدت هم عکس دسک تاپ کامپیوترم بود! http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/244.html
عاشق کامنتاتم ایرن
قربونت برم!قابل شما رو نداره!
این روزها حس می کنم که زن شدم ایرن...زنانگی... حس عجیبیه...در ضمن یه چیزی بگم بگرخی...موهامو از ته زدم!
حض کردم...
جددن میگم
چسبید تو این هوا
عینهو آزادی یا واسه ما فقیر فقرا ، مث لبوی داغ یا باقالی با سرکه تو هوای سرد ...
و عجب عکسی ...
زمستان باشد و بی پناهی دستهای سردم... اینطوری بهتره... بهار نباشه...تابستان هم نباشه.... دلم می خواد یخ بزنم...
سلام...به سلامت عزیزم...سفرتون بی خطر...مامان و مریم عزیزو علیرضا جونو حسابی سلام برسون...
رسوندم سلامت رو!اون ها هم سلام می رسونن دکولته جونم!
چه محشری بود ... خودت گفتی ؟
دلم برف خواست و رفتن ... دلم سفر میخواد ایرن ... پاییز و زمستون بیشتر دلم میخواد سفر کنم ...
آره!مرسی عزیزم....
پاییز و زمستون جون میده برا این کارا
وای چقدر زیبا بود . عزیزم ، دلم کباب شد براش . چقدر تنها میشه و چقدر دلتنگ .
و محو کند از مقابل چشمانم
جاپای رفتنت را
دیوار مات بخار
بر شیشه های عینکم
احسنت
وقتی میروی
دیگر زمستان است
واقعا زیبا ....
زنده شدم با سردی و یخی واژه هات
چقدر غمگین بود...ناخوداگاه آخرش "آه" کشیدم و به عکس خیره شدم...
برف...این برف لعنتی...این خاطره های برفی لعنتی...دلمو آتش میزنن...اگه برف بیاد...اگه برف بیاد میدونم چیکار کنم...زنگ میزنم شرکت و مرخصی میگیرم...میمونم خونه و وقت غروب میرم پشت بوم...چراغای شهر که کم کم روشن شدن...هوا که کم کم سوز شب برفی گرفت...به یاد تمام خاطره های گریه های برفی که هیچوقت کسی نفهمید دوباره یه دل سیر گریه میکنم...آخ که چقدر دلم گریه میخواد...
آخ حمید!چه قدر غروب بعد از برف دلگیره!خیابونای یخ زده....فروب سرد....جای پای اونایی که نیستن....ای وای....
بهتر نیست یه وقتی بره که جای پاش نمونه تو برفا که هی آدم نگاش کنه هی دلش کبااااب بشه؟
چی بگم والله!
بیییییییی نظیررررررررر بود دختر سرما...
رفتن تو زمستون...نه ایرن هیچ رفتنی خوب نیست...چه زمستون چه غیر زمستون...
می دونستی فوق العاده بود؟؟
نه!مرسی:)
ایرن از دیروز دارم به این نوشته ی برفی ات فکر می کنم...و به اون رفتن!!!!!
بی خیال!به چیزای خوب فکر کن!
اینجا رو ببین
http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/
شاید سرحال اومدی و نوشتی !!
مثل این که خیلی از این میگان جان خوشت میاد!این بار دومه که پیشنهاد میدی عکساشو ببینم!منم عاشقشم!مخصوصن این عکسش که یه مدت هم عکس دسک تاپ کامپیوترم بود!
http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/244.html
این میگان با اون مگان فاکس خانوم نسبتی داره ؟!!
با مگان فاکس یا با سینه های مگان فاکس؟
سینه چیه بی تربیت ؟!
مگه مگان یه نوع رنو نیس ؟!!
که هم خوشگله هم سرعتش خیلی زیاده !!!
دیگه از این بد تر نمیشه شعر نوشت
می بینم کــــــــــــــــــه
اموات هم واست کامنت میذارن !
یعنی عاشق این نگاه انتقادی احمدم!همیشه همین طوری بود!خدا بیامرز از اون دنیا هم رسالتش رو انجام میده!
فوق العاده بود این پست. شعرش٬ عکس٬ حال و هواش...
آفرین...