بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

گاهِ رفتن...



وقتی می روی

حواست باشد 

که زمستان باشد

تا تقسیم کنم

بی پناهی سرد دست هایم را

با گرمای کوچک جیب های خالی ام

و محو کند از مقابل چشمانم 

جاپای رفتنت را

دیوار مات بخار

بر شیشه های عینکم...

نظرات 21 + ارسال نظر
بی تا 12 آبان 1389 ساعت 22:05 http://khanoomek.blogfa.com/

عاشق کامنتاتم ایرن

قربونت برم!قابل شما رو نداره!

بی تا 12 آبان 1389 ساعت 22:06 http://khanoomek.blogfa.com/

این روزها حس می کنم که زن شدم ایرن...زنانگی... حس عجیبیه...در ضمن یه چیزی بگم بگرخی...موهامو از ته زدم!

منوخودم 12 آبان 1389 ساعت 23:41 http://bluepenn.blogfa.com

حض کردم...
جددن میگم
چسبید تو این هوا
عینهو آزادی یا واسه ما فقیر فقرا ، مث لبوی داغ یا باقالی با سرکه تو هوای سرد ...
و عجب عکسی ...

مکث 13 آبان 1389 ساعت 01:52

زمستان باشد و بی پناهی دستهای سردم... اینطوری بهتره... بهار نباشه...تابستان هم نباشه.... دلم می خواد یخ بزنم...

دکولته بانو 13 آبان 1389 ساعت 02:09

سلام...به سلامت عزیزم...سفرتون بی خطر...مامان و مریم عزیزو علیرضا جونو حسابی سلام برسون...

رسوندم سلامت رو!اون ها هم سلام می رسونن دکولته جونم!

محبوب 13 آبان 1389 ساعت 08:47 http://mahboob.persianblog.ir/

چه محشری بود ... خودت گفتی ؟
دلم برف خواست و رفتن ... دلم سفر میخواد ایرن ... پاییز و زمستون بیشتر دلم میخواد سفر کنم ...

آره!مرسی عزیزم....
پاییز و زمستون جون میده برا این کارا

خورشید 13 آبان 1389 ساعت 09:39 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

وای چقدر زیبا بود . عزیزم ، دلم کباب شد براش . چقدر تنها میشه و چقدر دلتنگ .

مرضیه 13 آبان 1389 ساعت 12:47

و محو کند از مقابل چشمانم

جاپای رفتنت را

دیوار مات بخار

بر شیشه های عینکم

احسنت

وقتی میروی
دیگر زمستان است

واقعا زیبا ....
زنده شدم با سردی و یخی واژه هات

حمید 14 آبان 1389 ساعت 17:28 http://abrechandzelee.blogsky.com/

چقدر غمگین بود...ناخوداگاه آخرش "آه" کشیدم و به عکس خیره شدم...

برف...این برف لعنتی...این خاطره های برفی لعنتی...دلمو آتش میزنن...اگه برف بیاد...اگه برف بیاد میدونم چیکار کنم...زنگ میزنم شرکت و مرخصی میگیرم...میمونم خونه و وقت غروب میرم پشت بوم...چراغای شهر که کم کم روشن شدن...هوا که کم کم سوز شب برفی گرفت...به یاد تمام خاطره های گریه های برفی که هیچوقت کسی نفهمید دوباره یه دل سیر گریه میکنم...آخ که چقدر دلم گریه میخواد...

آخ حمید!چه قدر غروب بعد از برف دلگیره!خیابونای یخ زده....فروب سرد....جای پای اونایی که نیستن....ای وای....

من و من 14 آبان 1389 ساعت 22:33

بهتر نیست یه وقتی بره که جای پاش نمونه تو برفا که هی آدم نگاش کنه هی دلش کبااااب بشه؟

چی بگم والله!

منیژه 15 آبان 1389 ساعت 09:53 http://nasimayeman.persianblog.ir

بیییییییی نظیررررررررر بود دختر سرما...
رفتن تو زمستون...نه ایرن هیچ رفتنی خوب نیست...چه زمستون چه غیر زمستون...

نگار 15 آبان 1389 ساعت 14:08 http://gelezolfam.blogspot.com/

می دونستی فوق العاده بود؟؟

نه!مرسی:)

منیژه 16 آبان 1389 ساعت 09:17 http://nasimayeman.persianblog.ir

ایرن از دیروز دارم به این نوشته ی برفی ات فکر می کنم...و به اون رفتن!!!!!

بی خیال!به چیزای خوب فکر کن!

کرگدن 16 آبان 1389 ساعت 10:28

اینجا رو ببین
http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/
شاید سرحال اومدی و نوشتی !!

مثل این که خیلی از این میگان جان خوشت میاد!این بار دومه که پیشنهاد میدی عکساشو ببینم!منم عاشقشم!مخصوصن این عکسش که یه مدت هم عکس دسک تاپ کامپیوترم بود!
http://meagancignoli.aminus3.com/portfolio/244.html

کرگدن 16 آبان 1389 ساعت 12:43

این میگان با اون مگان فاکس خانوم نسبتی داره ؟!!

با مگان فاکس یا با سینه های مگان فاکس؟

کرگدن 16 آبان 1389 ساعت 13:24

سینه چیه بی تربیت ؟!
مگه مگان یه نوع رنو نیس ؟!!
که هم خوشگله هم سرعتش خیلی زیاده !!!

ahmad shamlo 16 آبان 1389 ساعت 15:05

دیگه از این بد تر نمیشه شعر نوشت

کرگدن 16 آبان 1389 ساعت 15:21

می بینم کــــــــــــــــــه
اموات هم واست کامنت میذارن !

یعنی عاشق این نگاه انتقادی احمدم!همیشه همین طوری بود!خدا بیامرز از اون دنیا هم رسالتش رو انجام میده!

فوق العاده بود این پست. شعرش٬ عکس٬ حال و هواش...
آفرین...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد