بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

دلم جایی

میان خطوط سفید وسط جاده

جا مانده....

نظرات 11 + ارسال نظر
کرگدن 19 مهر 1389 ساعت 12:36

تو نمودی ما رو با این عشق شورانگیزت به سفر و جاده و الخ !

نگار 19 مهر 1389 ساعت 13:08

دل من بین زمین و هوا آویزان...
ای جان! چه خوب بود این!

دکولته بانو 19 مهر 1389 ساعت 13:55

سلام عزیزم...می دونم...وقتی تو جاده ای ...مقصد مهم نیست...

مرضیه 19 مهر 1389 ساعت 15:18

ایرن جونم سلام.
این جاده این روزا بد جوری داره اسمتو فریاد میزنه ها.
پست هات پر شده از سفر و جاده.بزن به دل جاده ببین چی میگه آخه؟

سمیرا 19 مهر 1389 ساعت 15:46 http://nahavand.persianblog.ir

خطهای تکه تکه خطهای سفید ممتد...........مثل دل من؟ یا دل تو؟

زری 19 مهر 1389 ساعت 17:40

چرا رمزی می نویسی ایرن من؟ چرا خطوط سفید؟ چرا جاده اصلا؟ چرا ذهن من کنجکاو فضول رو درگیر جاده و خط می کنی آخه؟

درگیر!چرا درگیر؟آدم باید تو فاصله ی ممتد خط های سفید جاده حل بشه....رمزی نیست!ساده تر از این حرفاست...دل من حوصله ی کش و واکش نداره!دل من خودشو باخته به انحنای ظریف خط های سفید میون جاده!

هیشکی! 19 مهر 1389 ساعت 19:34 http://hishkii.blogsky.com

دلم کنار جاده چشم به راه مانده است!

من و من 19 مهر 1389 ساعت 21:18

پس خدا کنه ماشین از اون طرفا رد نشه...

:)

دلتون جای خطرناکی جا مانده!

کجا بودی ایرن این چند روز ؟ دلم برات یه ذره شده بود

قربونت برم من!مرسی عزیزم!درگیر گرفتاری های خوبی بودم!جای تو خالی!

محبوب 20 مهر 1389 ساعت 08:46

قربونت برم با اون عشقت به جاده ...
ایرن ! دیروز راستی راستی مریض شدم ... می بینی دروغ به ما نیومده ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد