نشسته ای رو به رویم
لیوان بزرگ چای را می آوری بالا
جایی نزدیک لب هایت
فوت می کنی
بخار می آید بالا
می نشیند
روی شیشه های عینکت
چشم هایت تار می شود
محو می شود
می خندی
لیوان چایی ام را می آورم بالا
جایی نزدیک لب هایم
فوت می کنم
شیشه های عینکم بخار می کند
خنده ات
محو می شود
تار می شود
می خندم
سلام ایرن. تبادل لینک نکردیم ما چرا با هم تو این مدت؟!!!! من گذاشتمت! تو هم بذار لینکمو . ممنون
سلام ایرن عزیز
خیلی ناز بود خوشم اومد شدید
پیشم بیا نازم
خنده ات /محو می شود / تار می شود/می خندم
کاش این بخارا خیلی زود از بین برن و همیشگی نباشن
راستی تولدم ۹ دی هست
چه قشنگ بود:))
خنده ات
محو می شود
تار می شود
قشنگ بود ایرن جان
قشنگ بود ایرن جان...
ایرن جان خیلی قشنگ بود...
ساده ولی زیبا...
حیفه ده نشه!...