دلم می خواد با یه کیسه بیفتم به جون خاطره هام، به جون گذشته ام..هی آب داغ بریزم روش..خیس بخوره، آبیِ زبر کیسه رو بکشم روی این گند و کثافتا و چرکا که فیتلیه فیتیله بیان بیرون، که جونم تازه بشه، که پوست جدید دربیاره، سلول های مرده و سرطانی رو بریزمشون دور تا روزنه های ذهنم نفس بکشه...
manam delam mikhad. daro va kon biam komak cherkaye khaterateto beshoram.
اینجوری دلت خنک میشه ایرن ؟ یا اینکه بیشتر غصه دار میشی ؟
این جوری شاید سبک تر بشم!
دست قوی و همت زیاد
تحمل داری؟
نزار به روی پوستت کبره بزنه!
کاش میشد خاطره های بد رو با کیسه شست و ازبین برد.. کاش میشد واقعن..
من پریشب افتادم به جون خودم خاطره هام رو رو می کردم و غصه می خوردم زدم بیرون سیگار کشیدم برگشتم از اول
دیروز ادامه ش دادم
الان خوب نیستم بد نیستم دیدی اینایی که از بیمارستان مرخص میشن هنوز خوب نشدن چجورین؟ دیدی یا نه؟ بگو دیدی یا نه؟
دیدم؟خودم تجربه کردم شاه رخ!عمل کرده بودم مرخص که شدم اومدم خونه هیچ حسی نبود!فقط درد بخیه بود که اونم می شد ندید گرفت...مامانم بردتم تو حموم بشورتم....خودمو شل کرده بودم تو دستاش!نه خوب بود نه بد بود!می فهممت پسر!