عاشششششششقتم که انقدر قلمت خوبه مثه خودت. عاششششششقتم که حتی اگه راجع به تلخ ترین چیزای دنیا بنویسی باز شیرینی لذت خوندن رو توی نوشته هات جا میدی. خلاصه عاششقتم
قربونت نفسم!تو هم عشق منی با اون چشمای خوشگلت!خوش حالم که لذت بردی!
اسمتونو تویه بلاگ آقا محسن زیاد میدیدم ولی جرات اومدن یا بهتر بگم حس اومدن نداشتم ! راستی سلام ! بعد امشب دیگه دل به دریا زدم و اومد خوندمتون و فقط باید بگم که خیلی ظلم کردم به خودم که نخوندمتون این مدت ! کارتون عالی بود ! و در کل باید بگم : شبونه های بر دار
هر چه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مبر سنگدلی به کار من هر چه بری ببر مبر رشتهی الفت مرا هر چه کنی بکن مکن خانهی اختیار من هر چه روی برو مرو راه خلاف دوستی هر چه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من
سلام ایرن... بعد از قرن ها... من شایعاتی شنیدم که بورس تهران اوضاعش توپ توپه.. اما اینجور که تو میگی اونجوریام نیس پس!! ... بورست همیشه برقرار و رشدش تصاعدی و رو به بالا... جایی دور از دست اغیار!
اتفاقن من عادت خط کشیدن و حاشیه نویسی دارم.بعضی جاها خود ساده لوح و کودکم رو توی حاشیه ها می بینم و گاهی از نوشتن اون جمله ها در اون زمان تعجب می کنم. کافکا در کرانه رو خووندم؛ ترجمه شاهکاری بود.البته اون از اون دسته کتاباییه که حتمن باید دوبار خوونده بشه. اصلن این ژاپنی ها اگه هنرمند باشن ؛ خیلی خفن هستند.اصلن هنرمندای معموای ای نیستن.فیلمسازهاشون هم همینطورن.
آره.ژاپنی ها فوق العاده اند!روس ها هم همین طورند!به نظرم به شدت نابغه و هنرمند!هم نویسنده هاشون.هم کارگرداناشون!خوشم میاد ازشون!
آپدیت؟شوخی نکن!من الان یه موجودیم که دارم با چشمای باز خواب می بینم!رفتم تو دست شویی تکیه دادم به دیوار و همون جوری سرپا ۱۰ دیقه خوابیدم!دارم می میرم ازخواب و خستگی...لعنت به هر کی روز بعد مسافرت بیاد سر کار!لعنت به هر کی شب برگشتن از مسافرت جای خواب بشینه با محبوب حرف بزنه!لعنت به ابی که ما رو برد تا دم در خونشون و به زور می خواست ببرتمون تو تا باهاش قلیون بکشیم! قاطیم الان...خوابم میاد!!!!!!!!
نفرمائید ایرن بانو ! اینطوری می خوای دور دنیا رو بگردی ؟! با این حال آب هندوانه ای ؟!!
آخه کدوم جهانگردی رو دیدی که به شغل ناشریف مزخرف کارمندی مشغول باشه؟! در ضمن اگه تو هم مثل من اون قدر رقصیده بودی حتا تو ماشین و در حالت نشسته و دستت هم دایم از پنجره بیرون بود الان از من له تر بودی!حالا یعنی تو خوابت نمیاد؟بابا مرد سفر!!!!!!
چی؟ به کرگدن چی گفتی؟ تو رقصیدی ؟اونم یه عالمه؟حتی تو حالت نشسته؟ من رقص تورو ندیدم. چرا فکر میکردم نمیرقصی هیچ وقت؟ به نفعته که یه بار وقتی من هستم برقصی.
خب باید بیای سفر بریم با هم!من تو سفر هر کاری می کنم مرضیه!
ببین این کوتاه نویسی خوبه ...بیشترش کن از عجایب این دنیا اینکه تو الان چهار روزه که آپدیت نکردی..حالا تا دیروز هیچی اما امروز رو چی میگی؟ ببین یه کم بیشتر روی این قطعه هایی که می نویسی وقت بذار ..بشه شعر قشنگ تر میشه...
حسم یهو میره دیگه..یه روز پر پرم..روزی سه بار آپ می کنم یه دفعه این جوری...۴ روز می گذره و من خالیم!خودمم مینیمال رو ترجیح میدم!دنیا و شرایط الانمون هم اینو می طلبه!
چطوری دختر جان ! با زحمتای من جیگر ؟ وای ایرن دارم می میرم از خواب و خستگی ... حساب کردم در 120 ساعت گذشته فقط 10 ساعت خوابیدم ... 6 صبح رسیدم و یه راست اومدم سر کار ... دارم می میرم از خواب بازم زود بریم مسافرت و با هم برقصیم .. قربون رقصیدنت و اون خنده های شیطون وسط رقصت بشم دلبرکم
خب منم که ریدم!دیروز می خواستم بخوابم که نشد!الان منم یه جاییم بین خواب و رویا و واقعیت!ببین یه لحظه کار نکنم خوابم می بره! تو که دیگه آخرشی عزیزم! منم پایه ام سفر رو!چون تنها جاییه که من دچار دگردیسی میشم و می رقصم:)
سلام ایرن.... این که الان نوشتی حس و حاله منه با زندگیم.. منتها باید شعرو اول شخص کنی... دوسش دارم وندارم می خواهم و نمی خواهم می بوسم و نمی بوسم .... الی آخر... خلاصه که ایرن جونم حالم بد بید!!!!
یاد این بیت داستان ساز فیلم چهل سالگی افتادم... ؛خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؛...
به نظرم مشکل از جایی شروع میشه که سهامدارا فقط وقتی سهامشون رو به افول میره یقه کارگذار رو میگیرن و از زمانی که دو تاشون چهار تا میشد یاد نمیکنن!...به هر حال زندگی پر از این تابلوهای بزرگ با عددهای قرمز ریزه که از اولش معلومه فقط عاشقا هستن که دائم میبرن...
مطمئنی عاشقا می برن؟من شک دارم!به نظرم عشق بزرگ ترین باخت زندگیه!
مال خودتون بود؟
خیلی خوب بود.
بله-مرسی
ای دیوانههههههههههههههههههه...دیوانه م کردی با این شعر...
قربونت برم با اون تیپای خوشگلی که می زنی تو استکهلم!به یاد منم هستی که؟
سلام.چند وقتیه به وبلاگت سر میزنم.زیبا و جوندار مینویسی...
این یکی سخت به دلم نشست.نشست و نقش بست.ممنونم.موفق باشی.
امیدوارم سرت بهتر شه...حداقل به هوای مسافرت فردا عزیزم...
همه هم دردیم عزیزم...همه ی ما...
چشمش کور!
خریدار عواقب ضررو زیان رو هم به جون میخره!
ای جانم که انقد خوبی
معرکه بود ایرن جان...بعضیا سود که نمیرسونن هیچ.آخرش آدمو بدهکار اعلام میکنن!
سلام ایرن بانو...
معرکه ای ست این قطعه...یاد شعرهای عباس صفاری می اندازدم که مثل همین شعر تو ساده، زیبا و گویاست...
سفرت به خیر دوست خوب ام...
مرسی مهدی جان!خوش حالم که خوشت اومده!
جای تو و برادر گرام و مرضیه به شدت خالیه!
دوست داشتم شماها هم بودین!یادتون هستیم تو سفر!
از کی تا حالا عاشقا سود هم میکنن ؟ تا بوده عاشق مضرر بوده
عاشششششششقتم که انقدر قلمت خوبه مثه خودت.
عاششششششقتم که حتی اگه راجع به تلخ ترین چیزای دنیا بنویسی باز شیرینی لذت خوندن رو توی نوشته هات جا میدی.
خلاصه عاششقتم
قربونت نفسم!تو هم عشق منی با اون چشمای خوشگلت!خوش حالم که لذت بردی!
خوش به حالت که داری با مریم میری سفر. به جای منم بخند و حال کن و خوش باش. خب؟
ای کاش می اومدی!اگه بدونی چه قدر جاتون خالیه نامردا!دلم می خواست بودین!یادت هستم عزیزم!
کلا عشق ضرر خالصه!
آخرش هم خاطره هایی می مونه که جیگرت رو آتیش بزنه
تو هم ازوناییا...ای شیطون...
از کدوما قربان؟!
slam aziz. gol kashti ba in postet. aaalii bod.
rasti safar be salamat khosh begzare.
ما را سر سودایی عشق است
بی عشق توان زندگی نیست
اسمتونو تویه بلاگ آقا محسن زیاد میدیدم ولی جرات اومدن یا بهتر بگم حس اومدن نداشتم ! راستی سلام ! بعد امشب دیگه دل به دریا زدم و اومد خوندمتون و فقط باید بگم که خیلی ظلم کردم به خودم که نخوندمتون این مدت ! کارتون عالی بود ! و در کل باید بگم :
شبونه های بر دار
سیگارِ بعدِ چایی
چاییِ بعدِ سیگار
خیلی کارت درسته ! بااجازی لینک شدین !
مرسی:)
کلا الان رکوده جهانیه نگران نباش
این کار چقدر خوب بود
مرسی
با یه کار جدید منتظرتم رفیق!
هر چه کنی بکن مکن
ترک من ای نگار من
هر چه بری ببر مبر
سنگدلی به کار من
هر چه بری ببر مبر
رشتهی الفت مرا
هر چه کنی بکن مکن
خانهی اختیار من
هر چه روی برو مرو
راه خلاف دوستی
هر چه زنی بزن مزن
طعنه به روزگار من
سلام ایرن...
بعد از قرن ها...
من شایعاتی شنیدم که بورس تهران اوضاعش توپ توپه..
اما اینجور که تو میگی اونجوریام نیس پس!!
...
بورست همیشه برقرار و رشدش تصاعدی و رو به بالا... جایی دور از دست اغیار!
اتفاقن من عادت خط کشیدن و حاشیه نویسی دارم.بعضی جاها خود ساده لوح و کودکم رو توی حاشیه ها می بینم و گاهی از نوشتن اون جمله ها در اون زمان تعجب می کنم.
کافکا در کرانه رو خووندم؛ ترجمه شاهکاری بود.البته اون از اون دسته کتاباییه که حتمن باید دوبار خوونده بشه.
اصلن این ژاپنی ها اگه هنرمند باشن ؛ خیلی خفن هستند.اصلن هنرمندای معموای ای نیستن.فیلمسازهاشون هم همینطورن.
آره.ژاپنی ها فوق العاده اند!روس ها هم همین طورند!به نظرم به شدت نابغه و هنرمند!هم نویسنده هاشون.هم کارگرداناشون!خوشم میاد ازشون!
بلاخره معلوم شد از کدومایی ؟!!
نه والا!این موجی که افتخار نداد به ما بگه ما از کدوماییم!ولی خب میشه حدس زد!!!!!
موجی چیه ؟!
مجی منظورته ؟!!
چرا آپدیت نفرمودید حاج خانوم ؟!
آپدیت؟شوخی نکن!من الان یه موجودیم که دارم با چشمای باز خواب می بینم!رفتم تو دست شویی تکیه دادم به دیوار و همون جوری سرپا ۱۰ دیقه خوابیدم!دارم می میرم ازخواب و خستگی...لعنت به هر کی روز بعد مسافرت بیاد سر کار!لعنت به هر کی شب برگشتن از مسافرت جای خواب بشینه با محبوب حرف بزنه!لعنت به ابی که ما رو برد تا دم در خونشون و به زور می خواست ببرتمون تو تا باهاش قلیون بکشیم!
قاطیم الان...خوابم میاد!!!!!!!!
نفرمائید ایرن بانو !
اینطوری می خوای دور دنیا رو بگردی ؟!
با این حال آب هندوانه ای ؟!!
آخه کدوم جهانگردی رو دیدی که به شغل ناشریف مزخرف کارمندی مشغول باشه؟!
در ضمن اگه تو هم مثل من اون قدر رقصیده بودی حتا تو ماشین و در حالت نشسته و دستت هم دایم از پنجره بیرون بود الان از من له تر بودی!حالا یعنی تو خوابت نمیاد؟بابا مرد سفر!!!!!!
یادشعر زیبای بهمنی افتادم که ترجیعش این بند بود :
هی پر و خالیم می کنی با حرفات
داری خیالیم می کنی با حرفات
یه روز ازم خشت طلا می سازی
یه روز سفالیم می کنی باحرفات
البته شعر زیبای شما هم کم از اون نداره .
موفق باشید که هستید
ممنون از لطف شما!
چی؟ به کرگدن چی گفتی؟
تو رقصیدی ؟اونم یه عالمه؟حتی تو حالت نشسته؟
من رقص تورو ندیدم. چرا فکر میکردم نمیرقصی هیچ وقت؟
به نفعته که یه بار وقتی من هستم برقصی.
خب باید بیای سفر بریم با هم!من تو سفر هر کاری می کنم مرضیه!
salam. khobi? residan bekheir. khosh gozasht?
تکلیفشان با خودشان معلوم نیست...
------------------------------------------------------
منهم تازگیها همینطور شدم.
ازونایی که باحالن دیگه...ازونایی که شعر رو قشنگ میکنن...این میکنن ازون میکننا نیستا...
قربونت!ولی اگه از اونا هم باشه ما مشکلی نداریم.هر چند که ابزارش رو نداریم:)
ببین این کوتاه نویسی خوبه ...بیشترش کن
از عجایب این دنیا اینکه تو الان چهار روزه که آپدیت نکردی..حالا تا دیروز هیچی اما امروز رو چی میگی؟
ببین یه کم بیشتر روی این قطعه هایی که می نویسی وقت بذار ..بشه شعر قشنگ تر میشه...
حسم یهو میره دیگه..یه روز پر پرم..روزی سه بار آپ می کنم یه دفعه این جوری...۴ روز می گذره و من خالیم!خودمم مینیمال رو ترجیح میدم!دنیا و شرایط الانمون هم اینو می طلبه!
چطوری دختر جان ! با زحمتای من جیگر ؟
وای ایرن دارم می میرم از خواب و خستگی ... حساب کردم در 120 ساعت گذشته فقط 10 ساعت خوابیدم ... 6 صبح رسیدم و یه راست اومدم سر کار ... دارم می میرم از خواب
بازم زود بریم مسافرت و با هم برقصیم .. قربون رقصیدنت و اون خنده های شیطون وسط رقصت بشم دلبرکم
خب منم که ریدم!دیروز می خواستم بخوابم که نشد!الان منم یه جاییم بین خواب و رویا و واقعیت!ببین یه لحظه کار نکنم خوابم می بره!
تو که دیگه آخرشی عزیزم!
منم پایه ام سفر رو!چون تنها جاییه که من دچار دگردیسی میشم و می رقصم:)
سلام ایرن....
این که الان نوشتی حس و حاله منه با زندگیم.. منتها باید شعرو اول شخص کنی...
دوسش دارم وندارم
می خواهم و نمی خواهم
می بوسم و نمی بوسم .... الی آخر...
خلاصه که ایرن جونم حالم بد بید!!!!
یاد این بیت داستان ساز فیلم چهل سالگی افتادم...
؛خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؛...
به نظرم مشکل از جایی شروع میشه که سهامدارا فقط وقتی سهامشون رو به افول میره یقه کارگذار رو میگیرن و از زمانی که دو تاشون چهار تا میشد یاد نمیکنن!...به هر حال زندگی پر از این تابلوهای بزرگ با عددهای قرمز ریزه که از اولش معلومه فقط عاشقا هستن که دائم میبرن...
مطمئنی عاشقا می برن؟من شک دارم!به نظرم عشق بزرگ ترین باخت زندگیه!
حالا خوبه داره و نداره.....می بوسه و نمی بوسه.....این بالا پاییناست که زندگی رو می سازه ایرن جون!!!