بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....


- من این سبک زندگی را دوست دارم.یک ماشین مسافرتی دنج و قدیمی، یک جاده ی تمام ناشدنی، و یک عالمه کتاب و موزیک به عنوان هم سفر.و البته یک دوربین عکاسی.بدون وابستگی به یک مشت خرت و پرت و اسباب و اثاثیه.

- عاقبت با یک غریبه هم کلام شدم.نمی دانید چه قدر حرف داشتم برای گفتن.چه قدر این کلمات مفلوک و بیچاره را میان دهلیزهای تاریک وجودم زندانی کرده بودم و آن ها سرخوش از این آزادی نا به هنگامشان از میان حنجره ام راه باز می کردند و میان فضای خالی اتاق رها می شدند.با این حال هنوز پرم.کم نیست 25 سال حرف ناگفته....

- شما هم تجربه کنید این لذت حرف زدن با یک غریبه را که بی هیچ پیش زمینه ی ذهنی فقط گوش می دهد، بی هیچ قضاوتی.....

- ? will you still love me tomorrow را گوش دهید با صدای امی واینهاوس عزیز!

نظرات 19 + ارسال نظر
شهریار(م.ر) 30 تیر 1389 ساعت 10:12

تو راست میگی ایرن
ولی حیف که زندگیهای ما شده حکایت اون آقایی
که بایک کاسه ماست تودستش کنار دریا ایستاده بودو
پیش خودش میگفت:
اگه میشد با این یک کاسه ماست یک دریا دوغ درست
کردچی میشد ولی حیف که نمیشه!

می دونم!ولی همین توصیف زندگی که تو ذهنته و می خوای اون جوری باشه هم لذت بخشه!در شرایط الان ما فقط می تونیم از آرزوهای بزرگمون حرف بزنیم...

بنفشه خاتون 30 تیر 1389 ساعت 10:53

از کجا پیدا کنم این غریبه ای رو که میگی؟ که وقت داشته باشه و به خاطرش کلی پول ازم نگیره و بی طرف باشه و شنونده و امانت دار و...بی هیچ پبش زمینه ذهنی

فکر نمی کردم تو هم غریبه لازم باشی!

سهبا 30 تیر 1389 ساعت 11:31 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

خوبه . خوبه که یک کم بهتری الان.

سفر، سفر، سفر...
مثل پرنده‌ای هستی که نمی‌‌خواد رام بشه و هی خودشو به شیشه می‌کوبه و فکر می‌کنه مانعی وجود نداره...

چه کار کنم فریق؟نمی خوام میله های قفس رو باور کنم!

خانم سین 30 تیر 1389 ساعت 12:12

jome ro hastin dige?

کجا باید باشیم؟!

آلن 30 تیر 1389 ساعت 12:19

عکس فوق العاده بود.

مریم عسگری 30 تیر 1389 ساعت 12:32

سلام
خوبی بهتر شدی
به زودی نظرم رو درباره داستان بعدیت می فرستم
روی ماهت رو می بوسم

مرسی عزیزم!ممنون که وقت میذاری!

مهدی پژوم 30 تیر 1389 ساعت 14:09

سلام دوست خوب...
پیش از یان با هم گفته ایم در فضیلت و مزایای را ه وجاده...
کاش میسر بود...

کاش!:(

علیرضا 30 تیر 1389 ساعت 14:16 http://thismydays.blogfa.com

بیا ره توشه برداریم...قدم در راه بی برگشت بگذاریم...ببینیم آسمان دیگران نیز همین رنگ است؟

محبوب 30 تیر 1389 ساعت 14:18

خوبه که غریبه بالاخره حالت رو بهتر کرده ... خوشحالم ... امیدوارم کارساز باشه ...

چه سبکی که گفتی باحاله ... یعنی همش سفر باشی ؟

خیلی باحاله..هیچ وقت مجبور نیستی خونه داشته باشی....مجبور نیستی یه روال مشخص داشته باشی...همیشه میری...اون قدر میری که بالاخره یه روز تو جاده بمیری!این مردن ارزش داره اون وقت!

علیرضا 30 تیر 1389 ساعت 14:22 http://thismydays.blogfa.com

ایرن توی این سایته چطوری باید آهنگ مورد نظرتو آژلود کنی؟

باید کد امنیتی رو وارد کنی بعد می تونی لینک آهنگ رو ببینی!

محمد 30 تیر 1389 ساعت 14:55 http://darkpoint.blogspot.com/

چه پست سرخوشانه خوبی. خوشمان آمد!

از تاثیرات حرف زدن با غریبه های خوش تیپ و جذاب و مستقیم تو چشم نگاه کنه!

مونا 30 تیر 1389 ساعت 15:40 http://midtones.persianblog.ir/

رویا
چه نعمت خوبیه!
ولی کاش غریبه ای باشه که فقط گوش بده. نصیحت نکنه . نخوادم آشنا بشه

این غریبه تموم فاکتورایی رو که میگی داشت!

دخترآبان 30 تیر 1389 ساعت 17:47

you say that I'm the only one, the only one, yeah
But will my heart be broken
When the night meets the morning star?

خوش بحالت که غریبه رو یافتی ...

خاکستری 31 تیر 1389 ساعت 00:26

پس واقعا خوش به حالت

مجتبی پژوم 31 تیر 1389 ساعت 01:45

چه خوب بود اگر میشد...غریبه رو نمیگم منظورم سفر تا انتهاست...مرسی خیلی قشنگ بود

حامد 31 تیر 1389 ساعت 15:47 http://breathless.persianblog.ir/

خوبی؟
اره بعضی وقتا غریبه ها بهترند تا آشناها...البته فقط بعضی وقتا
اما اون ماشین و اون سبک زندگی رو دوست دارم...هر دفعه که یه فیلم مستقل آمریکایی می بینم و توش اینجور زندگی ای رو می بینم دلم هوس می کنه...

به به حامد جان!آفتاب امروز از کدوم سمت طلوع کرده شما برای ما کامنت گذاشتی؟

شریعت 2 مرداد 1389 ساعت 17:13

خیلی قشنگ مینویسی..
چه حس خوبی
:)

مرسی!

غزل خونه 12 مرداد 1389 ساعت 00:06 http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

عکسه خودش گویای همه چیز هست...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد