بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

من آدم آغازهای طوفانی ام!همین!ادامه دادن و به پایان رساندن، کار من نیست!
نظرات 21 + ارسال نظر


یک جمله به ذهنم اومد :

آغاز کسی باش که

پایان تو باشد!

پاینده باشی ایرن

زکریا 12 تیر 1389 ساعت 13:27 http://www.diazpaam10.blogspot.com

حضرت سیاوش قمیشی می قرمایند :
من از پایان می ترسیدم و آغاز کردم

بعد وقتی به حجم کارهای آغاز کرده ی به پایان نرسیده نگاه می کنی....

هوداد 12 تیر 1389 ساعت 14:15 http://hudadtolloui.blogfa.com

منم تا الان همش آغاز کردم :) خیلی پایانی در کار نبوده ...

مکث 12 تیر 1389 ساعت 16:16

می دونی ایرن چه گیج زدن بزرگیه....وضعیت من و تو....

مریم عسگری 12 تیر 1389 ساعت 16:37

چیزی رو نصفه ول کردی؟
از تو بعیده
سنگ بباره ورزش می کنی، کتاب می خونی، فرانسه!
اتفاقا تو ادم ادامه دادنی. یک عالمه کار کردی که من حتی شروع نکردم
ولی جداً اگر روش کار کنی شعر خوبی می شه
حتما این کارو بکن حیفه

محبوب 12 تیر 1389 ساعت 19:50

این خیلی خوبه مدام آغاز کردن ...
اما باید ادامه داد به نظرم ... من فقط با آدما که باشم تا آخرش هستم ... اما برا خودم که باشه نصفه ولش می کنم ... این گاهی خیلی بده ...

سلام، مینیمال خوانی را دوست دارم ولی مینیمال‌نویسی را نه ، راستی در مورد آغازدندگی و پایان‌دهندگی ، شبیه ماکلله هستید

علیرضا 12 تیر 1389 ساعت 22:21

درسته که آرپانتین رفت اما چیزی از ارزشش کم نشد مارادونا و مسی همیشه در قلب ما خواهند بود
مثل این که ما سه تا تیمامون حذف شد
امیدوارم هر کی قهرمان بشه جز آلمان

حمید 12 تیر 1389 ساعت 22:32 http://www.miras23.blogfa.com

اتفاقن سخت ترین کار همین شروع هست . البته نه وقتی انتظار داشته باشی که ادامه دادن و پایانی در کار باشه

میم 12 تیر 1389 ساعت 23:36 http://diazpaam10.blogspot.com

حالا کی تا آخرش رفته که تو نگران پایانش هستی!!

نگار 13 تیر 1389 ساعت 01:17

کار منم هم ...

حمید 13 تیر 1389 ساعت 02:49 http://philipelucas.blogsky.com

بالاخره تو هم میمیری

...انگار پرشتاب دنبال یه چیزی...یه جوابی هستی...و برای بدست آوردنش باانرژی شروع میکنی...اما بعد مدتی که بهش نمیرسی...ولش میکنی...صبر نداری ..عجله میکنی...

ممکنه!هیچ وقت دنبال دلیلش نبودم فقط می دونم که این جوریه!

...این نشون میده که ذهنت بازه...باچهارچوب و داربستی چیزی محصورش نکردی...وهمین راه مکاشفه تو باز میکنه... وقتی که سن ات بالاتر بره...اونوقت بااین همه تجربه های نصفه نیمه و رنگ و وارنگ برا خودت دنیایی کامل میسازی و...عشق میکنی...

امیدوارم که عشق کنم!که همین دنیا نشه برام یه حصار....

پس امید که همیشه طوفان باشد...

مهسا 13 تیر 1389 ساعت 12:53

برعکس تو من خیلی سخت شروع میکنم یعنی استارت اولیه که میخواد بخوره کلی طول میکشه و خیلی وقت ها هم اصلا شروع نمیکنم ولی اگه شر.ع کنم حتما تمومش میکنم

مونا 14 تیر 1389 ساعت 00:42

برو تو سایت akkasee.com فراخوان عکس سایت دیده رو تو بخش فراخوان ها پیدا کن عکس بفرست . تا سه شنبه فقط فرصت داره. اینترنتی هم هست

مامانگار 14 تیر 1389 ساعت 09:33

...ایرن به محسن منوخودم خیلی سلام برسون...وقتی کامنتاشو می خونم کلی ذوق میکنم...کاش بازم بنویسه.......

چشم حتما!

مونا 14 تیر 1389 ساعت 10:06 http://www.keyboard.blogsky.com

باید گوه زد تو هر چی پایانه!

واقعا!مرسی!

سلام

شاه رخ 17 تیر 1389 ساعت 11:27 http://roospigari.blogspot.com/

معمولا روی باقی مونده های اون چیزی که از توفانی که راه می ندازم همون اول جا می مونه چیزی نمیشه ساخت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد