کتاب آدمکش کور روی میزمه و داره بهم چشمک می زنه...تا نیمه های کتاب پیش رفتم و به سادگی نمی تونم از این رمان کلاسیک به شدت فوق العاده دست بکشم...اما وقتی چشم هام می خواد روی کلمات و توصیفات بی نظیر مارگارت اتوود میخکوب بشه....ذهنم باهاش راه نمیاد!تمرکز نداره!شاید هم عذاب وجدانمه که نمیذاره بخونمش...آخه اون 1000 تا کلمه ی فرانسه که باید مرور کنم و نکردم و اون 40 تا فعلی که باید صرف کنم و نکردم و اون کتاب شازده کوچولو به زبان اصلی که باید بخونم و نخوندم و اون دو تا سی دی داستان که باید گوش بدم تا بلکم یه خورده این گوش های خنگ من با لهجه ی خره این پاریسی ها آشنا بشه و هنوز ندادم و نشده، دارند بهم میگند که ما مهم تریم!آدمکش کور رو بعدن هم میشه خوند!!ولی مگه میشه دعوت این دختره مارگارت با اون لبخند ظریف پشت جلد کتابش و اون روانی قلمش رو رد کرد!
چقدر کار نیمه تموم داری ایرن!
خوندن این کتاب رو شروع نکن
چون مثل بقیه نمیه کاره رها میشه.
یاحداقل با توجه به علاقهای که به این کتاب داری،
تموم کردن کارهای نیمه کاره خودت رو از این کتاب
شروع کن.
شروع کردم و عین چی تو گل موندم!من تو عمرم کتاب نیمه تموم نداشتم!کارهای نیمه تموم زیاد بوده اما کتاب نیمه تموم نه!
وسوسه نشو فرزند
باشد که رستگار شوی !
نه منم دعوت خانم اتوود رو رد نمی کنم! مخصوصاً اگه لبخند ملیح بزنه!
شما دعوت کدوم خانم رو رد می کنی!!!!!!
سلام ایرن
من یه نظریه معروف دارم که میگم :
24 ساعت واسه یه شبانه روز خیلی کمه ! به هیچ کارت نمی رسی تو 24 ساعت ؟ حداقل 30 ساعت باید می بود !1
الان اون پاهای شماست اونجا؟ این در حال کتاب خوندن گرفته شده یا مطالعه ی فرانسه؟
صد البته در حال خوندن کتاب!
سری بزنید
هر دفعه میرم کتابفروشی می خوام این کتاب اتوود رو بخرم، اصلا یک گوشه بین کتابهای قفسه ی آخر جاش دادم که دست هیچ کس بهش نرسه هربار هم میرم می بینم همون جاییه که خودم گذاشتمش و تکون نخورده ولی هربار وسوسه ی چند تا کتاب تازه به این کتاب اتوود غلبه می کنه!
با یه کار جدید منتظرتم
چند تا تک بیت گفتم ببین خوشت میاد؟
کلا همینه یه روزهایی که آدم بیکاره یاد هیچ کدوم از این کتابها یا این جور کارها نمیفته اما وقتی هزار جور کار داری این کارای فرعی بهت چشمک می زنن
حالا کللی عکس داری واسه فتوبلاگت !
و کلی سوژه واسه اینجا ...
من این گیر کردن رو به خوبی میفهمم.باهاش درگیر بوده و هستم !
سلام ایرن.کتابتو بخون!فرانسه رو میتونی بعدا بخونی ولی کتابو نه!!!باور کن.من همه کتابهای نخونده رو چیدم گو شه اتاق.اینجوری یه ضلع اتاق پر شده منم شبا کنارشون دراز میکشم و میخونم!انگار کتابارو رو ی خودم چیدم!!!اینقدر که حضورشون سنگینه!!!