آب، داغ و گرم و پر فشار هم چون آبشاری وحشی در دل صحرای بی علف افریقا بر تنم فرود می آید و قطرات ریز و درشتش را محکم و بی رحمانه هم چون تازیانه ای بر تنم می کوباند.به عادت بچگی چشمانم را می بندم و سرم را کامل زیر دوش می گیرم...گوش هایم را با کف دستانم می پوشانم، صدای آب دور می شود، محو می شود و کم رنگ...انگار که صدها کیلومتر از آن آب وحشی و پر خروش فاصله گرفته ای...دستانم را کنار می برم و صدای آب دوباره واضح می شود..ثانیه به ثانیه دستانم را روی گوش هایم می گذارم و دوباره بر می دارم..صدا می رود و می آید..کم رنگ می شود و پر رنگ...نفسم از شدت بخار و گرمی آب می گیرد که به یک باره سرم را از زیر دوش بیرون می آورم و شیر آب را می پیچانم به سمت آب سرد... و ناگهان سردی منجمد کننده ی آب مرا در بر می گیرد...
ای کاش لذت ایتادن در بلندی آبشار و ژریدن توی آب به این تصویر سازی زیبا افزوده می شد ...
چسبید ... ایرن من انقده این ماهیاتو دوس دارم :D
عاشق غذا دادن به ماهیام ... روش کلیک میکنی واسشون غذا میریزه ...
مثل آهن گداخته ای که بعد از پتک زدن، تو آب سردش می کنن.
اگه چند بار ادامه بدی مثل شمشیر سیقل می خوری
F5
F5
F5
F5
F5
....
خدایای من!! دکمه آفیس(F1-12) کیبورد خدا از کار افتاده!!
به فاک عظما!! رفتیم!!!
F1
F1
F1
F1
F1
عاشق اینجور نوشته ها ام که ساده ترین چیزا رو خوشگل می پیچونه و لقمه می گیره واسه ذهنت همچین لذیذا !
مثل بچگی، گرم و صمیمی
مثل زندگی، سرد و منجمد
اون جاده هم وسط کویرِ لوت، نزدیک شهدادِ. اون میله هه هم دکل مخابراتی. :)
عکسای این فتوبلاگو دیدی ایرن ؟!
تخصصش عکاسی از خانومای اثیریه بلاگرفته !!
وای دختر عالی بود یهو حس کردم خودم ایستادم زیر دوش آب و آب سرد ریخت روم
بعضی وختا حسودیم میشه به دید و دریچه نگاهت تو نوشتن و اخیرن عکاسی...
بهت بارها گفتم که نویسندگی یعنی همین کاری که تو انجام میدی...
خوشحالم که تازگی ها حس میکنم خودت رو جدی گرفتی و داری روش کار میکنی...
با یه کار جدید منتظرتم رفیق
چیزی به این سادگی رو چقدر عالی می نویسی تو دختر ... حال ِ آدم جا میاد ... من که جدی انگار الان باهات زیر دوش بودم .... هم اون داغی رو حس کردم ... همون اون سردی آب یهو آرومم کرد ...
آخه خودم خیلی وقتا این کارو میکنم .. مثل سکته می مونه ...
چه خوب که اون پست زود عوض شد ...
با محسن موافقم در مورد زاویه دیدت و قدرت نویسندگیت ... قلمتو جدی بگیر
در ضمن تو جیگر منی با اون کامنتت که گذاشتی ... یادت باشه قول دادیا ... من رو قولت حساب می کنم و منتظرم که سوار کشتی بشیم
این یکی از روش های سنکوبه ها ایرن جان !
...تازه فهمیدم از کامنت دخترآبان که به ماهی هات میشه دون داد...یه مدتیه دارم بهشون دون میدم...خیلی نازن...
ضمناعکسات تو فتوبلاگرت اغلب شون خیلی حرفه ای گرفته شدن ...حتمابادوربین های حرفه ای کارمی کنی نه ؟!...پیشنهادمیدم تو جشنواره ها شرکت شون بدی...چون هم سوژه و هم سبک شون خیلی خوبه...
شما خیلی به من لطف دارین!در ضمن زیبایی تو نگاه قشنگ شماست که عکسای منو قشنگ می بینه!
خطرناکه ها ایرن !!!!
مثل سونا....اول داغ داغ داغ بعد یهو می پری تو حوضچه اب یخ...
اصلا همون یخی اخرش حال ادم رو جا میاره...
قشنگ بود مثل همیشه
چه ذهن خلاقی داری. از تو که با اراده ای و دنبال علافه مندی هات میری بعیده که با این ذهن خلاقت چرا یه داستان بلند خوب نمینویسی...
مرسی وحید!تو فوق العاده ای تو با دقت خوندن و کامنت گذاشتن!ممنون!
احساس کردم آخرش تموم نشده...انگار یه چیزی کمه...
کمن اونایی که میتونن لحظه رو مثل تو بنویسن...و تو بهترین اونایی هستی که نوشته هاشونو با این مشخصه میشناسم...
خوب که چی ؟؟؟
یه روزی یه جائی اتفاقی شیفته نوشته هات شدم و حالا مدتهاست یواشکی می خونمشون .
حس نزدیکی داره به ادم نوشته هات.
ممنون!
ای جون بعد مدتها کد برام نشون داده شد.
چطوری؟ اوضاع خوبه ؟
آره حتمن این کارو بکن
برای اعصاب وروان من وتو خوبه.
مخصوصا توی این دیونه بازار !
تا حالا نتونستم برم زیر آب یخ . ترس داره.
ولی از توصیبفات خیلی حال کردم و حس کردم پوستم یه کم تو این بخارای حموم بخور داده شد.