شب ها، چشمانم را می بندم و با کشتی کوچک خیالم سرزمین های دوردست را فتح می کنم!تنم را روی لغزندگی سفید ملحفه ها کش و قوس می دهم و دستانم را در امتداد شانه هایم باز می کنم و نسیم خنک اقیانوس صورتم را می نوازد...پتوی آبی ام می شود بادبان کشتی کوچکم و من می شوم یگانه ناخدای آرام ِآبیِ اقیانوس...تا جایی در جزیره ای کوچک و پرت که حتی در صفحه های رادار هیچ ماهواره ای پیدا نیست پهلو می گیرم و به خواب می روم.آری من یک کریستف کلمب کوچکم!
وای خدا چقدر خوب بود کریستف کلمب کوچولوی من !... چقدر لطیف بود این نوشته ات ... خیلی دوستش داشتم ... خیلی زیاد ... به جزیره که می رسی یاد ِ من هم باش ... منم جزیره میخوام .
قربونت برم کریستف ِ کوچکم ...
:)
چه خوب!
خب پس جای امیدواری هست که هنوز سرزمین های بکر تازه ای برایِ کشف شدن وجود دارند!
;-)
البته فقط زیر پتو و در عالم خیال!
کشف یه جای جدید که خالی از قانون ها و مزخرفات دنیای فعلیمون باشه چقدر آرامش بخشه
اسکله آرامی می خواهم
که حریم امنی برایم باشد
ولی امان از این بادهای مخالف!!!
خیلی خوب بود ایرن خیلی...عاشقتم
جیگرمی تو!نمی دونی چه قدر دلم می خوادت!
خاطره ات تلخ و قشنگ بود...این نظر بچه هاییه که اومدن و رای دادن به خاطره ها...منم موافقم باهاشون...اجایزه هم میدیم چرا که نه؟! تو فقط آدرستو واسه ما بذار بانوی بنفش تیره
ممنون عزیزم!من عاشق جایزه ام!
عاشق آدم های خیال پردازم . خودمم عاشق این کارم . خیال
خیال
خیال
آخه چه جوری می تونین درباره شب های روشن این جوری بگین بی رحم ها ؟!
من که کلی دفاع کردم!من که میگم جزو اولین فیلمای روشن فکریه ایرانه!ولی قبول کن که خیلی جاهاش هم مشکل داره و به نظر من تا حد زیادی مدیون فیلم نامه ی اقتباسیش از داستان محشر داستا یوسکیه!منم این فیلم رو خیلی دوست دارم البته مقدار زیادیش فقط به خاطر بازی استادانه ی مهدی احمدی!
به این میگن راهی برای خوب خوابیدن و خواب خوش دیدن.ما میرویم امشب دزد دریایی بشویم:)
اوه اینکه خوراکمه ایرن. مال من یه شکل دیگه است.هرشب یه ساعت میرم رو تاب تو حیاطمون آهنگ گوش میدم میرم به اعماق خیاااال!
---------------------------------------------------
یادت نره که تو هم دوست من هستی.
:D
عالی بود ایرن...
چه آرامش دلچسبی تو این نوشته ات بود...بعد از خوندن چند تا آپدیت غمگین ناآرام اینیکی حسابی چسبید...مرسی...
خیلی قشنگ بود
زندگی...
سلام بر کریستف عسگری
عکاس بانوی عزیز که در همه احوال عزیز دلند..
من آمریکا هستم
بیا کشفم کن...
خیلی باحالی تو!مردم از خنده!من فعلا علاقه ای به امریکا ندارم!و می خوام در سواحل افریقا بمونم!
هین / خیلی حال داد
رویاهات رو زنده نگه دار عزیزم... باهاشون کار داریم..
من شب ها مجبورم پلنگ باشم به خاطر پلنگی که روی پتوم هست و تا صبح توی بغل همیم پلنگ نباشم خونم ریخته س
سلام
صب بخیر
در مورد شب های روشن کاملا نظرم برعکس توئه فک می کنم فیلمنامه خوبی داره با کارگردانی خیلی خوبی و بازی های خیلی خیلی بد
اره
اگه از نظر تاریخ سینمای ایران نگاه کنیم و مقایسه کنیم با فیلمایی که اون وقت ساخته می شد و اینا شب های روشن خیلی فیلم قابل ستایشیه
قالب عوض کردن مداممون به خاطر مخاطباییه که با کامنتینگ مشکل دارن اینه که از سر اجباره
لطف داری شما
ایرن جان ...این سفر در خیال و رویا وقتی که به رختخواب میرویم...شیرین ترین کیف و لذذات عالمه !!!...میتونیم هر آرزو و ایده ای داریم...بهش جامه عمل بپوشونیم...بی کم و کاست...جالبیش اینه که هرچی واقعی تر ببینیش...یعنی رنگ تصاویر خیالیت رو (مثل رنگ لباس خودمون...یا لباس دیگری...یا رنگ آسمون ودرختاو..) واضح ترو شفاف ترباشن...یا مثلا جزئیات رو درصحنه خوب ببینی...حس اش قویتر میشه و تاثیرگذارتره...
اونوقت صبح که از خواب بلند میشی شاداب و پرانرژی هستی تاشب !!
این پستت خیلی عالی و شارژکننده بود...نمی دونم... اما پستای غمگنانه ات خیلی ناراحتم میکنه...
ضمنا نگار دیگه در سنی یه که میتونه خودش سفربره...اونم باداشتن دوستان عزیزی مثل شما...
سلام ایرن جان با تمام وجود دوستت دارم به خاطر جسارتت، شهامتت، لطافتت و روح بزرگ و قلب مهربونت خوشحال می شم بهم سر بزنی.
:D
شبها چه خوب می خوابی...
راستی تو نمیخای با من دوست بشی :(
چرا عزیزم!دوست دارم!منتها اگه خیلی جذاب باشی من به دوستی ساده اکتفا نمی کنم:)
فوق العاده بود. یکی از بهترین پست هایی بود که توی وبلاگت خوندم...