بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

وقتی آینه ها خودکشی می کنند....



آینه به آرامی بر روی سطح صاف و چوبی دراور لیز خورد..و تمام عطرها و اسپری ها را با خودش به قعر اتاق فرستاد.صدای برخوردشان با کف سرامیکی اتاق چرت سر ظهر همه را پاره کرد.من وسط اتاق ایستاده بودم و ماتم برده بود. باورم نمی شد آن آینه ی دور چوبی و سنگین به راحتی تن به مردن دهد.بوی تند عطرها با آن شیشه های شکسته شان فضای اتاق را سنگین می کرد و آینه با آن خطوط درهم و شکسته و کج به من نگاه می کرد.حالا که روبه رویش  می ایستم و در آن تکه ی مثلثی اش که نوکش هم پریده رژ می زنم و در آن تکه اش که بیش تر شبیه رودخانه ایست یخ زده و براق چشم راستم را سایه ی بنفش می مالم و در آن یکی هم که کمی بزرگ تر از بقیه است موهایم را شانه می کنم؛ به این فکر می کنم که من این آینه ی از دم مرگ بازگشته را بیش تر دوست دارم.
پی نوشت: عکس از خودم
نظرات 27 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 9 اردیبهشت 1389 ساعت 12:03 http://www.sargardon.blogsky.com

سلام
اینم یه جورشه...همه چیز یه روز نابود میشه دیگه دیگه..موندگاره همیشه خداست...
زیبا می نویسی....

خدا!!!؟؟؟

هانتا 9 اردیبهشت 1389 ساعت 12:23 http://roospigari.blogspot.com/

از بولگاکف برف سیاه رو خوندم که خیلی خوببود
مرشد و مارگاریتا رو با توجه به تعاریف متعدد همین امروز از سیا می گیرم حتما می خونم نظرمم می گم
سلام

کیامهر 9 اردیبهشت 1389 ساعت 13:08 http://javgiriat.persianblog.ir

به قول بعضی :
حیف شد آیینه چینی شکست
و به قول بعضی دیگر:
خوب شد ابزار خود بینی شکست

زری 9 اردیبهشت 1389 ساعت 13:11

شاید منم دوست داشته باشم این‌ آینه رو... یکی مثلش رو داریم.

مامانگار 9 اردیبهشت 1389 ساعت 13:22 http://zanbil-m.persianblog.ir/

اونوقت یه چیز دیگه ست...اجزای تکه تکه ست...جداجدا ست...تجزیه شده ست...اونوقت دیگه ما نیستیم ...سرجمع...مرکب...نیستیم دیگه...اونا هر کدوم هویت خودشونو دارن...ازهم بیخبرن...بیگانه ان باهم...

نگار 9 اردیبهشت 1389 ساعت 13:29

دلم برای توصیف ... برای رنگ ... ذره ... تنگ شده. چرا اینطوری شده ... که فکر می کنم تمام چیزی که می بینم ، می شنوم زیادی حجیمند که شکم کلمات را پاره می کنند !

آچه منظره ی آشنایی !!!عکس قشنگی گرفتی دختر ..

دخترآبان 9 اردیبهشت 1389 ساعت 15:20 http://fmpr.persianblog.ir

ایشالله غم آخرتون باشه :D

بهار 9 اردیبهشت 1389 ساعت 15:29 http://bazieakhar.blogfa.com

اینه از جهان امده

مهسا 9 اردیبهشت 1389 ساعت 15:48

تو همیشه متفاوتی دختر
یادم میاد مامان بزرگم شکستن آینه رو بد میدونست . میبینی آدم ها چقدر با هم متفاوتن یکی مثل تو که از آینه شکسته هم خوشش میاد و یکی مثل اون که منتظر بدبختی ها مینشست

مونا 9 اردیبهشت 1389 ساعت 22:58 http://midtones.persianblog.ir/

عاشق آینه های تکه تکه ام!
حرفاشونو خیلی شمرده تر و واضح تر از آینه های صاف می زنن

کرگدن 9 اردیبهشت 1389 ساعت 23:10

چقد عجیب و خوب بود این پستت ایرن ...

کلاسور 9 اردیبهشت 1389 ساعت 23:47 http://celasor.persianblog.ir

خوبه که تیکه تیکه شده !!! میتونی باهاش برنامه ریزی کنی که هر روز توی کدوم تیکه از آینه آرایش کنی !! اینجوری تنوع هم داره !

بی تا 10 اردیبهشت 1389 ساعت 10:49 http://khanoomek.blogfa.com/

ولی من عکس تو رو تو این آینه بیشتر دست میدارم جیگر جانم

حامد 10 اردیبهشت 1389 ساعت 13:24 http://breathless.persianblog.ir/

عکس خوبیه ایرن

حمید 10 اردیبهشت 1389 ساعت 16:02 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

خوبه دیگه...حالا به جای یه آینه صد تاشو داری...
نمیدونم چرا از این پست خیلی خوشم اومد...راحت و صاف نوشته بودیش...مثل خود آینه...

حمید 10 اردیبهشت 1389 ساعت 16:08 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

بابت دیروز هم مجددا ممنون...به جز تو طفلک محسن رو هم که خسته بود و میخواست استراحت کنه اذیت کردیم...البته همسر داستان نویس داشتن این دردسرا رو هم داره دیگه!...ولی خداییش چسبید!...امیدوارم تو و زری هی داستان بنویسید تا ما هی بیایم اونجا!

عکس این پست هم باحال بود!...میبینم که کم کم داری از خودت رونمایی میکنی!...تو این عکسه با اینکه نصفه نیمه معلومی خیلی خوشگل شدی!

طلیعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 16:53 http://china.blogfa.com

اولن که کفشات مبارک، خیلی خیلی خوشگلن. آینه اتون هم خیلی باحال شده مخصوصن وقتی توش تکثیر می شی با رژ و سایه و ...

غزل خونه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 18:33 http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

شاید از هر هزار نفر یه نفر از آینه ی شکسته بیشتر از آینه ی سالم خوشش بیاد و اینکه تو از اون یه نفرایی جالبه...

علیرضا 10 اردیبهشت 1389 ساعت 22:18 http://thestories.blogfa.com

یادمه یه بار یه آینه تو اتاقم شکست، پودر شد، بعد از اون موقع ...

مهر 11 اردیبهشت 1389 ساعت 00:41 http://windowsun.wordpress.com/

آینه شکسته مثل روح زخمی. مثل روح عمیق.منم بیشتر دوسش دارم.

محبوب 11 اردیبهشت 1389 ساعت 08:05 http://mahboob.persianblog.ir

اوهوم آینه ی تیکه پاره شده که آدمو هزارتا و یه چیز درهم برهم نشون میده باحال تره . یادمه بچه که بودم یه آینه شکسته داشتیم که کلی باهاش بازی میکردم و خودمو توش هزار تیکه می دیدم و می رفتم تو رؤیا ....

رعنا 11 اردیبهشت 1389 ساعت 08:44

ای وای . میتونم صداشو تصور کنم
بابت زحمت پنجشنبه هم خیلی ممنون خیلی خوش کذشت جدی میگم بی تعارف

خواهش می کنم عزیزم!خیلی خوش حالم کردی!

بنفشه خاتون 11 اردیبهشت 1389 ساعت 10:04 http://www.banafshe-khatoon.blogfa.com

ایرن این اتفاق یک بار برای من هم افتاد با این تفاوت که آینه رو موکت افتاد اما به میلیون ها تیکه تبدیل شد و من هم تمام تیکه ها رو جمع کردم و چسبوندم رو کوزه های مختلف و چیزهای جدید درست کردم .اما همه چیز یک طرف ؛اون صدا یک طرف

می دونم!صداش غیر قابل توصیفه!

خانم سین 11 اردیبهشت 1389 ساعت 12:23

عجبا!!!! شوکه شدی اساسی!!!

شهریار 11 اردیبهشت 1389 ساعت 14:34

آینه ها تمامی روزی خواهند شکست

اجازه نده روزگار سرنوشت تورا مانند آینه ای که

روبرویش ایستاده ای بکند.

زکریا 11 اردیبهشت 1389 ساعت 15:29 http://diazpaam10.blogspot.com

آینه ات شبیه پوستر فیلم محشر ؛درخشش ابدی یک ذهن پاک شده . می دونسنی :)
آئینه ات قشنگ شده . شاید منم این کار رو با آینه ام کردم :)

کار خوبیه!فقط مراقب صداش باش!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد