جالبه من و آرش ام پریروز تو رستوران همچین صحنه ای رو دیدیم ... ولی اونا فاصله سنی شون کم بود پسره آخر دهاتی دختره آخر تیریپ آرش میگفت قسم می خورم دختره پولیه که انقد کلافه و داغونه از مصاحبت پسره ...
رفتیم رستوران بیف استروگانف با سس میگو قارچ و نوشابه دست ساز خوردیم تو نشستی مردم رو پاییدی؟ میدونی چقد انعام دادم؟ حداقل 100 هزارتا ولی جالبه که منم داشتم به اون یاروها فک میکردم با اینکه پشتم بهشون بود کی؟ همون موقع که رفتم انعام دادم...
مردم از خنده....تو اگه 100 هزار تا انعام می دادی که دیگه گرمای دوزخ رو حس نمی کردی!حتی با این که پشتت داشت تنوره می کشید.
باور کن منم خودمم یعنی منوخودمم الان تحت تاثیر یه آدم تازه به چیز رسیده ام که اینطوری نوشتم... اگه من صدتومن یه جا پول داشتم اول یه بوگیر برقی واسه دستشویی دفتر میخریدم بعدش یه کتابخون واسه دفتر بعدشم 1000 تا تراکت چاپ میکردم
بیا بهت قرض میدم...تو که تا منو داری از نظر جیب پر و پیمون غم نداری...چه قدر می خوای چکش رو بکشم برات!؟
کمی گنگه...بالاخره یا از اون خودفروشیهای ساعتیه یا از اون خودفروشیهای همه عمری و شرعی... اگه دائمیه اون ؛چشمان حریص؛ چیه؟... اگه ساعتیه ؛؛قضاوتهای زودهنگامشان؛ چیه؟...
یاد یه صحنه از فیلم نلی و موسیو ارن وافتادم اون صحنه البته تلخ نبود سلام عصر بخیر تبر رو بذار توی اولویت فیلمایی که می خوای ببینی حیفه اگه یادت بره و نبینیش
عجب مگه دخترهای پولی رو رستوران هم می برند؟ من فکر کردم فقط می کشوننشون خونه خالی. حالا چه عیبی داره سایه ی یه مرد 60 ساله بالای سر آدم باشه؟ به شرطی که شبیه شون کانری باشه ها...
کجا بود حالا این تصویر ؟
تو رستوران.غذا زهرمارم شد!
جالبه
من و آرش ام پریروز تو رستوران
همچین صحنه ای رو دیدیم ...
ولی اونا فاصله سنی شون کم بود
پسره آخر دهاتی دختره آخر تیریپ
آرش میگفت قسم می خورم دختره پولیه
که انقد کلافه و داغونه از مصاحبت پسره ...
جای جدید خیلی بده ایرن واییییییییییییی
خیلی ناراحتم دیگه دور میدون ونک نمی بینمت.....
مثل همیشه بود...
بله. جهنم حضور دیگران است.
تف به این روزگار....
این صحنه ها مغزم رو داغ می کنن ... هر چیزی که نبودن عدالت لعنتی رو توی این زندگی توی صورتم بکوبه ...
عدالت من در آوردی ترین واژه است...فقط بهش بخند...
و در راستای پست قبلی .... من اگر مرد بودم ... یعنی دختر روی زمین نمی موند !!!
:)))))))))
شاید خودش نمی بینه دوزخ رو...شاید بهشته برای اون...شاید اصلا از قصد خودش رو زده به دوزخ...
رفتیم رستوران بیف استروگانف با سس میگو قارچ و نوشابه دست ساز خوردیم تو نشستی مردم رو پاییدی؟
میدونی چقد انعام دادم؟ حداقل 100 هزارتا
ولی جالبه که منم داشتم به اون یاروها فک میکردم با اینکه پشتم بهشون بود
کی؟
همون موقع که رفتم انعام دادم...
مردم از خنده....تو اگه 100 هزار تا انعام می دادی که دیگه گرمای دوزخ رو حس نمی کردی!حتی با این که پشتت داشت تنوره می کشید.
باور کن منم خودمم
یعنی منوخودمم
الان تحت تاثیر یه آدم تازه به چیز رسیده ام که اینطوری نوشتم...
اگه من صدتومن یه جا پول داشتم
اول یه بوگیر برقی واسه دستشویی دفتر میخریدم
بعدش یه کتابخون واسه دفتر
بعدشم 1000 تا تراکت چاپ میکردم
بیا بهت قرض میدم...تو که تا منو داری از نظر جیب پر و پیمون غم نداری...چه قدر می خوای چکش رو بکشم برات!؟
من دارم میرم جنگ
دعا کن یا حقمون رو بگیریم یا بگیریم...
جدی کاشکی آدما در مورد هر چیزی که می دیدن ، راحت ترین قضاوت ممکن را نمی کردند . چه بهتر بود که اصلا قضاوت نمی کردن .
عاشق نوشته هاتم ایرن عزیز
ممنون!
کمی گنگه...بالاخره یا از اون خودفروشیهای ساعتیه یا از اون خودفروشیهای همه عمری و شرعی...
اگه دائمیه اون ؛چشمان حریص؛ چیه؟...
اگه ساعتیه ؛؛قضاوتهای زودهنگامشان؛ چیه؟...
قضاوت یعنی همین خود فروشی که تو میگی!
چه بد ...
درراستای پست قبل نیز : خدا خرش ( یعنی منو ! ) شناخت که مردم نکرد دیگه ... بیجاره دختره :D
یاد یه صحنه از فیلم نلی و موسیو ارن وافتادم
اون صحنه البته تلخ نبود
سلام
عصر بخیر
تبر رو بذار توی اولویت فیلمایی که می خوای ببینی حیفه اگه یادت بره و نبینیش
گاهی اوقات وقتی یه همچین صحنه هایی می بینم دلم می خواد برم شکم مردک رو پاره کنم!
سلام. این حالت خیلی بده ، البته برای من و تو و خیلی از کسانی که دور و برمون هستن بده ! شاید اون دختر مثل ما فکرنکنه !
تو مطمئنی ایرن که دخترک همچین حسی داشت ؟...و آن مرد ؟...فقط خدامیدونه...
راستی از کامنتت ممنون خانم...کاملا میدونستم که تو حال و هوای فرازمینی وزمانی داری...ازنگاهت معلومه..
:( or ):
عجب
مگه دخترهای پولی رو رستوران هم می برند؟
من فکر کردم فقط می کشوننشون خونه خالی.
حالا چه عیبی داره سایه ی یه مرد 60 ساله بالای سر آدم باشه؟
به شرطی که شبیه شون کانری باشه ها...
اه٬ خرابش کردی. سوژه ی خوبی یود واسه یه داسنان کوتاه فوق العاده. کاش مینوشتیش. البته چون خودت دیدیش شاید نمیتونستی توش زیاد تخیل کنی...