بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

تورات خوانی...

بیهودگی است! بیهودگی است!زندگی سراسر بیهودگی است!...بلی همه چیز مانند دویدن به دنبال باد بیهوده است...انسان هر چه بیش تر حکمت آموزد محزون تر می شود و هر چه بیش تر دانش می اندوزد، غمگین تر می گردد...آن چه که هست از قبل بوده و آن چه که باید بشود، قبلاً شده.خدا گذشته را تکرار می کند....

کتاب جامعه-از مجموع کتاب های عهد عتیق- نویسنده: سلیمان پیامبر
نظرات 24 + ارسال نظر
مهسا 30 فروردین 1389 ساعت 11:01 http://masitahtaghari.blogspot.com/

وقتی پیغمبر خدا تا این حد افسردگی داشته از ما بنی بشر عادی و بی وحی چه انتظاری میره ؟

خانم سین 30 فروردین 1389 ساعت 11:26

اووووووووووه اون موقع همچین حرفی زده! فک کن!

محیا 30 فروردین 1389 ساعت 12:25 http://yaddashthayemahya.persianblog.ir

بیهوده است اما فقط زمانی که نگاهمون بهش براساس معیار جاودانگی باشه نه گذرگاهی که باید برای رسیدن به جاودانگی ازش عبور کرد.

جاودانگی وجود نداره به نظرم محیا جان...

محمد 30 فروردین 1389 ساعت 13:06 http://darkpoint.blogspot.com/

این چه شاهکاریه. معلومه یه آدم نوشته اش. یه آدم آشفته مثل ما. مرسی ایرن

سلیمان را برای همین دوست دارم.برای این احساس بی نظیرش.برای این غم بزرگش که ثابت می کنه فقط برای ما نیست...این غم قدمتی داره به اندازه ی تموم پادشاهی سلیمان....

رعنا 30 فروردین 1389 ساعت 14:39

به شدت ایمان دارم که هر چی بیشتر بدونی غصه هات بیشتر میشه

حمید 30 فروردین 1389 ساعت 15:53 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

جدا اینارو سلیمان گفته!؟...
چرا!؟...اون که میگن وضعش توپ بوده و کلیه جانوران به فرمانش بودن!؟...رفاه زیاد آفته دیگه!...چرا محمد خودمون از این حرفا نزده!؟...

حمید 30 فروردین 1389 ساعت 15:59 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

فکر نمیکنم اینا واقعا نوشته سلیمان نبی باشه...
نظام فکری انبیا طوری بوده که اجازه این سبک تفکر رو بهشون نمیداده...پیامبری که اومده ذهن قومش رو مشغول خدا و هدف خلقت کنه هیچوقت برنمیگرده بگه ؛زندگی سراسر بیهودگی است!؛...این حرف یعنی خدا تعطیل! و قبول کن یه حقوق بگیر خدا اینو نمیگه...سندی ندارم ولی یقین دارم این قسمت هم از اون تحریفاییه که تو طول تاریخ انجام شده...
و انصافا هرکی بوده چه خوب نوشته!...دمش گرم!

پیامبرهای بنی اسراییل فرق می کنند...مثلا همین سلیمان اون قدر روح لطیفی داره..باید غزل غزلهاش رو بخونی که برای محبوبش گفته....شاید هم این کتاب رو تو برهه ای نوشته که دچار یاس بوده.پیامبر نمی تونه شک کنه!

رعنا 30 فروردین 1389 ساعت 16:22

از شنبه اون وریم متاسفانه

مهر 30 فروردین 1389 ساعت 17:45 http://windowsun.wordpress.com/

عمق بود و عمیق تر، پاسخی که ایرن به محمد داده است.

بلوطی 30 فروردین 1389 ساعت 18:21 http://number13.blogfa.com

به راستی که بیهودست
هرچی فکر می کنم و فکر می کنم به بیهودگی بیشتر پی می برم...مثلا من تلاش می کنم و درس می خونم که مردم رو درمان کنم که رنج نکشند و نمیرن و انوقت اونها زنده می مونند و رنج های دیگرشان! اصلا چه بشود که زنده بمانند؟
ولی ایرن...لذتی دارد...گاهی...دمبال باد دویدن.

.
.
اوج لذت : گاهی که در اوج شادی چشم هام خیس می شن فقط فکر می کنم دیوانه ام که جایی که باید از ته دل بخندم از ته دل گریه می کنم! اما همونطور که غم همیشه بیشتر از شادی بهم می چسبه گریه هم بیشتر راضیم می کنه تا خنده:)
ایرن نوشته هات فوق العادننننننننننننن

تقی 30 فروردین 1389 ساعت 18:25

پس چرا من که هیچی نمیفهمم اینقدر غصه دارم؟
یا مثلن همین احمد زلیخا هم نمیفهمه...

علیرضا 30 فروردین 1389 ساعت 21:08 http://thestories.blogfa.com

من که هیچ دلیلِ عقلانیی نمی تونم پیدا کنم، همونطور که قبلاً گفته بودم. فعلاً البته!

غزل خونه 30 فروردین 1389 ساعت 23:44 http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

دو جور خوندمش
اول با دید خودم. زیاد جالب نبود. تلخیش مثل تلخی بوف کور صادق هدایت برام مصنوعی و خنده دار بود.
دوم با دید نهیلیستی. فوق العاده بود.

کرگدن 31 فروردین 1389 ساعت 00:41

ادامه بده فرزند !

پیامبر خدا این همه زحمت کشیده واسه تو...همینو داری بگی؟!

مامانگار 31 فروردین 1389 ساعت 01:02 http://http://zanbil-m.persianblog.ir/

سلام عزیز...
انیشتین میگه : جهان تکامل خودش را کرده وبپایان رسانده...
شبیه گفته سلیمان پیامبره...

دقیقا همینه...من به تکرار دنیا معتقدم!ممنون بابت نظرتون....

فلیپه مونترو 31 فروردین 1389 ساعت 07:38 http://roospigari.blogspot.com/

جدی این حرفا مال خدا قرن پیشه؟ همین دلیل محکمیه برای درستی ش؛ همینکه بعد این همه قرن داریم همین حرفا رو همین گذشته رو تکرار می کنیم
سلام
دارم آمادگی ذهنی ایجاد میکنم برای خودم لی لا رو ببینم

فلیپه مونترو 31 فروردین 1389 ساعت 07:39 http://roospigari.blogspot.com/

بازی محمدرضا فروتن توی شب یلدا چی؟ می تونی نگی عالی؟

آره می تونم بگم که عالی نیست...مافوق نیست...این بشر کلا به من انرژی منفی میده.فقط بازیش تو عیار ۱۴

فلیپه مونترو 31 فروردین 1389 ساعت 07:40 http://roospigari.blogspot.com/

اون داستان بورخس رو خوندی که آدمای داستان آدمای رویاییه نفر دیگه ن اون که بیدار می شه اینا می میرن؟

آره خوندم!اون یکی رو خوندی که یارو تو یه محفظه گیر افتاده و شن داره میریزه روش و داره خفه میشه...تقلا می کنه.از خواب می پره می بینه تو یه خواب دیگه است...هر چی از خواب می پره باز تو خوابه!پس می میره!

فلیپه مونترو 31 فروردین 1389 ساعت 07:48 http://roospigari.blogspot.com/

من اونقدام که بقیه فکر می کنن به هیچکاک ارادت ندارم والا! ولی مرد عوضی ش رو دوس دارم فک می کنم یکی از بهتریناشه
سلام
خودت بهتر از من می دونی سینما دریای بزرگیه ما توی ساحلای مختلفی ازش شنا می کنیم

فلیپه مونترو 31 فروردین 1389 ساعت 07:49 http://roospigari.blogspot.com/

مگه میشه برسون رو دوست نداشت
برسون اون ساحل آفتابییه که همه شنا کردن رو توش دوس دارن

خانم سین 31 فروردین 1389 ساعت 08:56

نظرمو برداشتی یا نذاشته بودم؟

کدوم نظر عزیزم؟نظرت که هست...چیز دیگه ای نبود!

کرگدن 31 فروردین 1389 ساعت 09:25

آخه چی بگم ایرن جان ؟!
نرود میخ آهنین در سنگ و ایناس قضیه !
ما هی می گیم این چیزا رو نخون
این چیزا رو نبین
این چیزا رو نگو
این چیزا رو نخواه
باز تو کار خودتو می کنی !
فیلم و رمان کم بود حالا رفتی از پیغمبرا ام ادلله میاری که زندگی سراسر بیهوده س !
بابا اینو که همه مون می دونیم قربونت بچسبه محسن محمدپور !
حرف تازه بزن فرزند ...
واس ما نه ها ...
واس خودت !

حرف تازه ای وجود نداره...خودت که می دونی...خودتم گفتی تو همین کامنتت..همه می دونن..خیلی ها خودشونو می زنن به اون راه.خیلی ها جلوش مقاومت می کنند مثل تو...خیلی ها هم می پذیرنش و باهاش زندگی می کنند...مثل من!

خانم سین 31 فروردین 1389 ساعت 09:44

وا! پس من کجا نوشتم که لطف داشتن یه همسر خوب اینه که یادت می مونه که تولد همسر ِ دوستت امروزه و این فرصت رو داری بهش از همین تریبون هم تبریک بگی تا بالاخره یکیش به گوش متولد شده برسه :))

امیدوارم همیشه کنارهم شاد باشین و دلاتون به عشق هم گرم...

مرسی عزیزم...تو لطف داری!

محبوب 31 فروردین 1389 ساعت 13:52 http://mahboob.persianblog.ir

واقعاً اینا رو یه پیامبر گفته ؟ میشه بگی از کجا باید کتابشو گرفت ؟
اینو قبول دارم که آدم هرچبی بیشتر میدونه غمگین تر میشه . اما آخه نمیشه که همش غصه بخوریم . بنظر من باید گاهی هم از ته دل خندید به این همه بیهودگی که آدما دنبالش سگ دو میزنن .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد