بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

تعطیلات!

- ایرن چاق شدم؟نه؟نگاه می کنم به شکمش، از دفعه ی قبل که دیده بودمش کمی بزرگ تر شده..می خندم و میگم نه!مثل قبلی...میگه نه بابا چاق شدم، به خاطر قرصای اعصابمه....

- موهاش از همیشه سفیدتر شدند.میگم چرا رنگ نکردی؟میگه کو حوصله مامان؟!

- زانوهاش درد می کنند،‌دارند له میشند زیر بار تموم فشارهایی که این همه سال بهشون اومده...میگه ایرن یه وقت بگیر، بیام پیش یکی از این دکترای تهران...این جا که خوب نشدم!

- میگه اکثر شبا خواب پدربزرگت رو می بینم...تو همون خونه ی قدیمی...میگم بس که بهشون فکر می کنی...ول کن گذشته رو، میگه مگه میشه؟!

نظرات 24 + ارسال نظر
منوخودم 25 بهمن 1388 ساعت 10:37

من روضه رو واسه دختر همسایه میخونم ؟
هان؟
دل به کار نمیدین دیگه چه کنم

منوخودم 25 بهمن 1388 ساعت 10:37

مرض داری اعصاب مارو بهم تر میریزی؟

بهار 25 بهمن 1388 ساعت 12:52 http://bazieakhar.blogfa.com

ایرن تو با خاطره ها همون کاری نکن که مادرت می کنه

زهرا باقری شاد 25 بهمن 1388 ساعت 13:03

می شه فکر نکرد به گذشته؟ نمی دونم...
خوبی ایرن؟

کرگدن 25 بهمن 1388 ساعت 14:54

اذیت نکن دیگه ایرن !
بچهء خوبی باش جان مولا !

مینا 26 بهمن 1388 ساعت 00:42 http://dastneveshtekhial.blogfa.com

همه ما همین طور هستیم یا حسرت گذشته ها رو میخوریم . یا حرص آینده رو میزنیم . نتیجه : همیشه حال رو از دست میدیم .
مادرها چقدر صبور و زحمت کش هستن .

مهسا 26 بهمن 1388 ساعت 00:46 http://masitahtaghari.blogspot.com/

ایرن جونم اومدی و نسازی
خیلی خوشحالم که دیدمتون
دیشب خیلی دیر خوابم برد و هیجان داشتم هنوز
خیلی به دیدارمون فکر کردم
خوشحالم
وقتی میای اینجا انقد سیاهی ها ر نبین
یه کم خاکستری ها رم ببین

احسان 26 بهمن 1388 ساعت 12:16 http://ehkazemi.blogfa.com/

سلام
بهتر بشن ایشالله

کرگدن 26 بهمن 1388 ساعت 16:15

این لینکو میذارم که فردا صب رفتی شرکت و بعد از چن روز تعطیلی بر اثر ضربه و شوک سر کار رفتن مجدد احوالاتت گه مرغی بود ببینی و حالشو ببری ! :
http://www.binscorner.com/pages/h/hidden-art.html

ضمنن هم هنریه هم به درد انجمن میخوره !!

نگار 26 بهمن 1388 ساعت 17:09

اوه !! مگه می شه ؟! ؟! ؟ ! ( تشدید روی میم ها )

حمید 27 بهمن 1388 ساعت 00:28 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

؛ایرن تو با خاطره ها همون کاری نکن که مادرت می کنه ؛
عجب کامنتی گذاشته بهار...دنبال کلمه هایی میگشتم که همینارو بگم ولی جفت و جور نمیشد...میدونم سخته ولی هرچی گذشته رو انگولک کنی بدتره...حداقل سعی کن...

حمید 27 بهمن 1388 ساعت 00:31 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

بیا و از لج کرگدن و ایادیش که میگن تو فقط بلدی از هرچیزی قسمت تلخش رو ببینین و بنویسی پست بعد یه چیز شاد بنویس تا چششون درآد!...چطوره!؟...

حمید 27 بهمن 1388 ساعت 00:35 http://abrechandzelee.persianblog.ir/

این لینکی که کرگدن گذاشته رو هم دیدم!
خدا به دور!...ببین سرپیری چه سایتایی میره! تازه پررو پررو میاد معرفی هم میکنه! (ولی خداییش جالب بود و کاملا راست کار انجمنه! توصیه میکنم ما هم برای دفتر انجمن از همین کاغد دیواریها تهیه کنیم!)...

کرگدن 27 بهمن 1388 ساعت 01:02

( سر پیری ) ؟؟!!!
نکبت یالغوز کج و کولهء الدنگ دماغ بادمجونی !
فردا صُب که با تاکسی و بی آر تی رفتی تا میرداماد بهت میگم !!!

منم دیسک کمر گرفتم فک کنم به خاطر بار زندگیه!
سلام
ببین یه کامتت برام گذاشته بودی گفته بودی قول کتاب خوبی بوده ولی اینو نخوندم خب ایرن جان اینی که من معرفی کرده بودم همون قول بود دیگه! بالاخره خونده بودیش یا نه؟!

خانم سین 27 بهمن 1388 ساعت 08:31

کاش حداقل می شد یه چند وقت بیاریش تهران پیش خودت...

کرگدن 27 بهمن 1388 ساعت 09:11

ممنون بابت زحمات ...
قرمه سبزیه عالی بود ...
و ایضن تندی سالاد و خیار شور ها !
من که تا صب هی آب خوردم هی تشنه م بود !!
راستی دیشب یادم رفت بپرسم معصومیت چشمام بی سبیل برگشته یا نه ؟!

منم نظرم همینه که تردید بالاخره یه نقطه قوتایی هم داره ولی باز نظرم اینه که همون نقطه قوت ها هم نتونستن فیلم رو نجات بدن
سلام

محبوب 27 بهمن 1388 ساعت 14:36 http://mahboob.persianblig.ir

قربون همه مامان های دنیا که اگه نبودن هیچی نبود .
خوبی ایرن ؟ دلم برات تنگ شده خیلی زیاد .
می خونمت جیگر جان !

قربون همه ی مامانا ...
همیشه مامانت سلامت باشه ایرن ..از گذشته گریزی نیست ..هست توخاطرمون چه بخواهیم چه نخواهیم...
عکس پروفایلت رو دوست دارم متفاوته ..

سلام
خدا برات نگهش داره. طفلکی مامانامون...

بی تا 28 بهمن 1388 ساعت 07:35 http://khanoomek.blogfa.com/

خوبی ایرن جونم؟؟

مون 28 بهمن 1388 ساعت 11:40 http://keyboard.blogsky.com

اینکه می گه چاق شدم؟ و چاق شدنش واسش مهمه خیلی نشونه ی خوبیه . من فکر می کردم بی انگیزه تر باشه ولی خوشحالم کرد این جمله. (:

شب برفی 1 اسفند 1388 ساعت 14:42 http://shabebarfi.blogsky.com

واقعا مگه میشه گذشته رو رها کرد ..

مثل تمام آدم می مونه ..

تمام ادمی که به دنیا می آد دقیقه هاشو پر می کنه و اونوقت برمی گرده بهشون زل می زنه ..

و آرزو می کنه .. کاش برگردم !!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد