بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....

بادهای بنفش تیره

و جهان از هر سلامی خالیست.....


با دیدن اون همه دختر برنزه و شکلاتی با سو.تین های رنگین کمونی و موهای به رنگ زیتون که توی ساحل آفتاب گیر لمیده بودند و با ولنگاری سیگار دود می کردند، عجیب دلم خواست پسر باشم.

یه پسر با یه دوست دختر شکلاتی و موهای به رنگ زیتون که سو.تین رنگین کمونیش،‌آدمو به یاد بادکنک های زمان بچگیش میندازه....

نظرات 34 + ارسال نظر

شلام
دوشت داشتی یه شر بژن
بای
(@;@)

فریده 7 مهر 1388 ساعت 11:21 http://bandarlengeh.blogsky.com

فکر جالبی داری...
موفق باشی

وااااااااااای!....محشر بود!...آفرین!...جدا کف کردم!
البته باید به این نکته هم دقت کنی که اگه پسر بودی دیگه از این نعمت با فراغ بال دیدن دخترهای شکلاتی محروم میشدیا!...البته محروم محروم هم که نه ولی حداقل به صورت دسته جمعی و در رنگها و شکلهای مختلف و لب ساحلی نمیتونستی دید بزنی و حالشو ببری!...نوش جوووونت!

[ بدون نام ] 7 مهر 1388 ساعت 11:32

سلام.وبلاگ خیلی قشنگی داری خیلی زیباست.بهتره این نظر تایید نشه.اگه مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم.
میتونی من رو با اسم شمیم لینک کنی و بعد بهم خبر بدی تا منم لینکت کنم.منتظرت هستم.

نظر یادتون نره
بای

www.shamimjoon.blogsky.com

چه عکس فوق العادیه...خیلی لطیفه...
خود رویاس...خود بچگی...یه غم دوست داشتنی تو دل آدم میشونه...
این خلاصه نویسیت و در عین حال کامل گوییت منحصر به فرده...برای خود خودت...یه جوری میگی انگار همه اونایی که نگفتی رو هم گفتی...راستشو بخوای اولا خیلی ارتباط برقرار نمیکردم ولی حالا عاشق این سبک نوشته هاتم...

جایی در همین تهران خودمون!؟...من طاقت ندارم بعدا متوجه بشم!...میخوام الان متوجه بشم که مرخصیمو از الان ردیف کنم!
من میمیرم برای عضو افتخاری شدن!...باز هم که سوسول بازی درآوردی!بگو کارم چیه که از الان تمرین و آمادگی ذهنیشو داشته باشم دیگه!...خانواده کجا بود تو وبلاگ من!؟...راحت باش!...ضمنا اون تیک پایین کامنتگاه رو خدا واسه همین کامنتای شرح وظایف اعضای انجمنهای زیرزمینی آفریده دیگه!

زهرا باقری شاد 7 مهر 1388 ساعت 12:16

ایران خانم خب یه عکس از سوتین های بادکنکی خانوم هایی می گذاشتی که منم دوستشون دارم ..هرچند فعلا چشمم اون خانومه رو گرفته که محسن عکسش رو توی کرگدن گذاشته بود..همون اولین خانومه ها...پشت ویترین...

ایرن 7 مهر 1388 ساعت 12:31

زری جون خیلی دلم می خواست عکسشونو بذارم اما جلوی پلاژ موبایلا و دوربینامونو گرفتن!

امر اطاعت شد!...یجوری میگی انگار وبلاگ من کاروانسراس و گر گر آدم میاد و میره!تازه خیلی باحال بود!دلم نمیومد تیک دارش کنم!راستی اینجا جای کامنت تیک دار نداره!؟
ضمن تشکر از اطلاعات پزشکی کامل شما باید درباره اون مرضی که فرمودید عرض شود اینجانب(دردی چنین میانه میدانم آرزوست!)...ضمنا چرا انکار کنم که چیزیم نمیشه!ما اصلا در انجمن شرکت میکنیم که چیزیمون بشه دیگه!
جان من این خصوصی گذاشتن رو یادم بده دارم میمیرم از خود سانسوری!

اول بگم که عاشق این عکسه شدم یه عالمه خیلی با حاله آدم رو یه جاهایی میبره ناب ..بعدشم من اصلا دوست ندارم جای پسرا باشم دوست دارم اون خانوم شکلاتیه باشم با اجازه ..یه سال هم شدم جاتون خالی ..ولی دیگه حسش نیست بزرگ شدم دیگه ...
بعدشم مرسی عزیزم از این که کمکم میکنی فقط من بهار تنبلم لطف کن کدی رو که خودت تو قالبت گذاشتی برام بفرست و بگو کجای قالب نظرات بذارم .ببخش که زحمتت میدم ...مرسی

مهسا 7 مهر 1388 ساعت 13:12 http://masitahtaghari.blogspot.com

اون از محسن که کامنت های ناجور واسه کرگدن میزاره اینم از تو که گیر دادی به لنگ و پاچه دخترای مردم
چه میشود شما 2 تا را ؟؟

سلام
تو دوست داشتی پسر باشی؟ ما که پسریم چی بگیم؟! ما که پسریم دوست داشتیم دختر بودیم و الان با خوندن این مطلب به این حال و روز نمی افتادیم!! مراعات حال ما پسرها رو نمیکنی؟!!!
الان در فواصل زمانی مشخص (هر ۱ دقیقه یکبار) با کله میریم تو دیوار...
ولی جدی فکرشو بکن که اگه آزادی زمان شاه یا آزادی الان کشورهای دیگه یا آزادی ای که هر انسانی باید داشته باشه٬ بود٬ چقدر جنبه ها بالاتر بود الان...

بی تا 7 مهر 1388 ساعت 13:59 http://khanoomek.blogfa.com/


مــــــــــــــــــــــی خـــــــــــــــــــــــــوام

بی تا 7 مهر 1388 ساعت 14:00






ایرن 7 مهر 1388 ساعت 14:19

بیتا جونم حالت خیلی خرابه ها!
اون جا قحطیه که به این روز افتادی!
این جا که بودی لا اقل تو مهمونیا کل دختر باکره دید می زدیم حالمون خوب می شد...
مثل این که خودم باید بیام هند....
چی برات بیارم عزیزم...
سوتین رنگین کمونی خوبه؟!

کرگدن 7 مهر 1388 ساعت 15:19

اولن اینکه شما کجای شمال رفته بودین که از این خبرا و وفور نعمتا بوده ؟!
آمارشو یواشکی دور از چشم مریم بانو به ما ام بده خب !!
دومن اینکه سو.تین رنگین کمونیشون،‌آدمو به یاد بادکنک های زمان بچگیش میندازه یا محتویاتش ؟!!
سومن اینکه با این چیزا نمی تونی ما رو گول بزنی ایرن جان ! ما منتظر اون پستی که محسن نباس لو میداد هستیم نافرم !

بی تا 7 مهر 1388 ساعت 15:25

سوتین می خوام چیکار؟؟؟
پاشو بیا خودت ؛ از نزدیک باید حرف بزنیم!!!

مگه نرسید!؟...من دوبار از طریق این تماس با مای شما کامنت و راهکار از خودم ارائه کردم!

دارم از نگرانی قالب تهی مینمایم!...چی شد!؟...
این راهکارهای من به دست شما رسید یا نه!؟...

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای به به منم از این بادکنکا می خوام!

مهسا 7 مهر 1388 ساعت 23:21

اونوقت این دکتر ا . ن میگه ما تو ایران همجنس گرا نداریم
بیا یکیش این ایرن خانم ما

مریم ترین 8 مهر 1388 ساعت 01:35

سلام...خوبی عزیزم؟...همین الان که دارم برات کامنت میذارم محسن میگه ایرن تو وبلاگت ازت گله کرده...خی...دل به دل راه داره...من کلا وبمو زیاد باز نمی کنم آخه!...ولی به مولا کامنتتو نخونده اومدم پیشت...عزیزم کمال همنیشن در تو اثر کرده...تازه شدی مثل خودم...جووووووووووووووووووووووووووووون...

فکر کنم این صحنه برای دختر ها هم جداب باشه

فرزام 8 مهر 1388 ساعت 09:23


الهی درد و بلای این ژستت بخوره تو سر من! نیگا کن! اصلا آدم حالش جا میاد تو این کامنتدونی می چرخه. حالا این سین سیتی که شما رفتین کجا بوده؟ نکنه حکو..مت ساقط شده اونجا ما خبر نداریم. بابا اطلاعات بدین به ما!

منوخودم 8 مهر 1388 ساعت 10:28

سلام..
جیگرت را...
برمیگردم...
نگران آزمایش نباشیا

کرگدن 8 مهر 1388 ساعت 10:58

اینو صد سال پیش واسه حمید درس کرده بودم ولی موفق نشدم بذارم تو هدر وبلاگش ! چطوره ؟ :

http://www.sharemation.com/ololon/CLOUDS.JPG

سلام ایرن عزیز...ممنونم که به نوشته های من سر میزنی...به زودی یک پست جدید میذارم و در مورد سفر بحث خواهیم کرد....لینکت رو هم افزودم تا بیشتر در ارتباط باشیم

بهار 8 مهر 1388 ساعت 14:33 http://bazieakhar.blogfa.com

همیشه عکسات بی نظیره

نگار 8 مهر 1388 ساعت 14:36

موی زیتونی ... داغ دلم تازه شد ایرن! رنگ مویی که باید روی موی دکلره می زدم و زیتونی می شد زدم رو موی مشکی و شد قهوه ای روشن

سلام...ممنون که گوشی رو تبریک گفتی ولی با این قضیه ای که گفتی از خریدش پشیمون شدم!
ضمنا فکر نکنی کم آوردما!امروز سرمون خیلی شلوغ بود و از صبح سه تا کلاس کنسل کردیم وگرنه عمرا بتونی در مقابل من مقاومت کنی!
تا دقایقی دیگر مشروح راهکارها رو در تماس با ما خواهید داشت!

دختر آبان 8 مهر 1388 ساعت 16:50 http://fmpr.persianblog.ir

ز-وکیل 8 مهر 1388 ساعت 17:14 http://zvakil.blogfa.com

شما این عکسا رو از کجا میارین؟ محشرن!

سلام
عکسه آخرشه
ایرن خیلی عالی بود
شما کجا این دختر برنزه ها رو دیدی؟ اگه تو تهرانه بگو ما هم بریم

ای ول کجا این شکلاتیها رو دیدی ؟؟؟
به من هم سر بزن . خوشحال میشم .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد