نون ظرفها را آبکشی میکند و میدهد دست شین.از این جا که من نشستهام نون دیده نمیشود، تنها امتداد دستش را میبینم که هر چند ثانیه یک بار بشقاب و یا لیوانی را به سمت شین دراز میکند.شین با آن موهای فر بلندش روی لبهی پنجره نشسته و با دستمال سفید و تمیز ظرفها را خشک میکند.ما توی هال نشستهایم.کسی حواسش به نون و شین نیست.همه سیگار میکشند و حرف میزنند و هر از گاهی هم میخندند.من همین طور به شین نگاه میکنم و او گاهی نگاهم را با لبخندی محو جواب میدهد.همان موقع ب چیزی میگوید و کسی نمیبیند که لبخند شین محو میشود.شین میخواهد بیاید سمت هال و کسی نمیبیند که چرا به جایش بر میگردد سمت حیاط.بچهها میخندند و کسی متوجه فشار دستهای شین بر لبهی سرد و آهنی پنجره نمیشود که با چه تلاشی میخواهد از افتادنش جلوگیری کند.سین سیگارش را پک میزند و شین سقوط میکند.من فریاد نمیزنم.کمک نمیخواهم.به جایش چشمانم را میبندم و شروع میکنم به شمردن.به 4 نرسیده صدای برخورد شین با گلدانهای شمعدانی توی حیاط از لا به لای حرفهای بچهها در گوشم طنین انداز میشود. سین سیگارش را توی جاسیگاری خاموش میکند و باد پردهی سفید حریر را با خودش میبرد....
اون پایین کسی انتظار میکشید؟
به سیگار کشیدن ادامه بده...
تصویر سازی قشنگی بود
یعنی خودکشی کرد؟
معرکه بود آیرن
پستای این مدلی رو دوس دارم ایرن ...
یه راوی که فقط می بینه و تعریف میکنه ...
بی هیچ دخل و تصرف و نتیجه گیری و ادا اصولی ...
راستی سلام !
خوبی ایرن ؟
محسن خرمالو رم فرستاد ور دل گامهای معلقش ؟
آخه چرا ؟
خب دلش خواسته به من و تو چه ؟!
بعدم اینکه ایرن جان ... تو که عکاسی و دوربین همیشه همراته حیف نیس همش از سولاخی پنجره خونه تون بیرونو عکس بندازی بچچه ؟!
خیلی جذاب بود همون بی رحمی همیشگی با شخصیت های داستان! همون غافلگیری های خشونت بار همون حس جاری مرگ که آدم رو عاشق مردن می کنه همون ایرنی که می شناختم واقعا چسبید فقط موندم که چرا نمی نویسی و داستان نمی گی چون ذاتا این کاره ای
خوب شما عکاسید ، چرا یه عکس ماندگار هم ازش ننداختید ؟ در کمااال خونسردی ؟
و شین مُرد !
شین می میرد .... به همین سادگی ...
و هیچ کس در مرگش گریه نخواهد کرد !
همونطور که غریب زندگی کرد ، غریبانه هم مُرد ...
دختر تو نمیتونی اصن آروم بشینی ها
همیشه باید شخصیت های داستانتو به کشتن بدی؟
ایرن شعر ورق باز علیرضا رو بخون خیلی خوبه
bazi oghat kalamat az har tighi borande tarand
Vali tasvir kardanesh kare sakhtie
Be zame man shoma kamelan moafagh shodi
چه جسارتی داشت شین...
خیلی خوب بود
مرد؟