مرد سیبیلو به من خیره شده
من به تصویر بیروحم در شیشهی اتوبوس
مرد راننده در هر ایستگاه میایستد
میشمرم
20 ثانیه
مجریِ رادیو سوال میپرسد
شرکت کننده نمیداند
فقط 10 ثانیهی دیگر مانده
تا باخت
تا ایستگاه بعدی
که پیاده شوم
به صندلی های خالی که نگاه میکنیبه خودت میگی :حالا از کی بپرسم؟...وقت تمام شد!ولی ما همچنان در حال حرکت...2015105
ایستگاه بعدی را خواب میمانی...
ایستگاه های اتوبوس یا زندگی.. وقت دارد می گذرد...
زودتر بگذرد فقط...فقط تمام شود...همین...
خوب بود این تلاقی زمانی دو مقوله !ضمنن انقد حرص نخور بیچاره !همچین بگذره و تموم شه که نفهمی از کجا خوردی !!
حرص چیو بخورم یا نخورم؟؟من کلن دیگه حرص نمی خورم!!!!!!!!!!خیلی وقته!
زودتر پیاده شم تا نگاه هرزه ی این مرد از روم برداشته شه
تا باخت و ایستگاه بعدی ۱۰ ثانیه ..................
با پیاده شدن تو آن مرد سیبیلو هم باخت
سلام .به منظر تو اون عمو سیبیلو ِ چرا خیره شده بود به ایرن...؟ چی تو نگاه تو دیده بود؟
سلام ایرن جان . صداتو شنیدم و اومدم اینجا . خیلی دوست داشتم حرف زدنت رو . خوشحالم از آشناییت .
مرسی عزیزم!تو لطف داری...منم خوشحالم از آشناییت!هر چند من خیلی وقته که می خونمت:)
ایرن عزیزم این کامپیوتر ما تو شرکت یه مرگی داره که بلاگ اسکای رو باز نمیکنه برا همین نتونستم یه مدت بیام اینجامیدونی صدات خیلی قشنگه
قربونت برم من رعنا جونم!صدای من قشنگه؟بی خیال....آخه اون صدای داغون چس ناله ای کجاش قشنگه رعنا؟؟؟
آپم عزیز
ایرن کجایی؟ب ماهیات غذا دادم بیچاره ها مردن از گشنگی! یه سر بشون بزن!
پیاده شدن یعنی چند قدم به رسیدن نزدیک تر شدن.آره؟
میزنمت ایرنا...بابا من دلم تنگه برات میاام بخونمت میبینم اینجوری هستی اعصابم گه مرغی مسشه...خوب شو
کجایی؟ !
همون جا بشینجایی نرومنتظر بمون
به صندلی های خالی که نگاه میکنی
به خودت میگی :
حالا از کی بپرسم؟
.
.
.
وقت تمام شد!
ولی ما همچنان در حال حرکت...
20
15
10
5
ایستگاه بعدی را خواب میمانی...
ایستگاه های اتوبوس یا زندگی.. وقت دارد می گذرد...
زودتر بگذرد فقط...فقط تمام شود...همین...
خوب بود این تلاقی زمانی دو مقوله !
ضمنن انقد حرص نخور بیچاره !
همچین بگذره و تموم شه که نفهمی از کجا خوردی !!
حرص چیو بخورم یا نخورم؟؟
من کلن دیگه حرص نمی خورم!!!!!!!!!!خیلی وقته!
زودتر پیاده شم تا نگاه هرزه ی این مرد از روم برداشته شه
تا باخت و ایستگاه بعدی ۱۰ ثانیه ..................
با پیاده شدن تو آن مرد سیبیلو هم باخت
سلام .
به منظر تو اون عمو سیبیلو ِ چرا خیره شده بود به ایرن...؟ چی تو نگاه تو دیده بود؟
سلام ایرن جان . صداتو شنیدم و اومدم اینجا . خیلی دوست داشتم حرف زدنت رو . خوشحالم از آشناییت .
مرسی عزیزم!تو لطف داری...منم خوشحالم از آشناییت!هر چند من خیلی وقته که می خونمت:)
ایرن عزیزم این کامپیوتر ما تو شرکت یه مرگی داره که بلاگ اسکای رو باز نمیکنه برا همین نتونستم یه مدت بیام اینجا
میدونی صدات خیلی قشنگه
قربونت برم من رعنا جونم!
صدای من قشنگه؟بی خیال....آخه اون صدای داغون چس ناله ای کجاش قشنگه رعنا؟؟؟
آپم عزیز
ایرن کجایی؟
ب ماهیات غذا دادم بیچاره ها مردن از گشنگی!
یه سر بشون بزن!
پیاده شدن یعنی چند قدم به رسیدن نزدیک تر شدن.آره؟
میزنمت ایرنا...
بابا من دلم تنگه برات میاام بخونمت میبینم اینجوری هستی اعصابم گه مرغی مسشه...
خوب شو
کجایی؟ !
همون جا بشین
جایی نرو
منتظر بمون